درگیری خونین |پسر جوان چرا پدرش را کشت؟
پسر جوان وقتی با پدرش درگیر شد،نتوانست خشمش را کنترل کند و جان پدرش را با ضربات چاقو گرفت.
«نتوانستم خشم خود را کنترل کنم و از شدت عصبانیت دست به جنایت زدم و حالا به شدت عذاب وجدان دارم.» این کلیشه ای ترین جمله ای است که قاتلان پس از دستگیری بیان می کنند و معتقدند اگر زمان به عقب برمی گشت قطعا خشمشان را کنترل می کردند و هرگز دستانشان به جنایت آلوده نمی شد. در تازه ترین اتفاقی که روز شنبه در پایتخت رخ داد، پسری جوان از شدت عصبانیت، جان پدرش را گرفت و پس از دستگیری در حالیکه گریه می کرد، می گفت تا وقتی که نفس می کشد، حس عذاب وجدان رهایش نخواهد کرد.
به گزارش همشهری، این حادثه ساعت ۱۱ صبح شنبه در یکی از خیابان های غرب پایتخت رخ داد. آن روز گزارش یک درگیری خونین به پلیس اعلام شد و تحقیقات نشان داد که پسری جوان با مردی حدودا ۷۰ ساله در خیابان درگیر شده است. در جریان این درگیری مرد سالخورده با دشنه ضربه ای به صورت پسر جوان زد و به دنبال آن، پسر جوان با چاقو به جان مرد ۷۰ ساله افتاد. هرچند این مرد برای درمان به بیمارستان انتقال یافت اما ساعتی بعد خبر رسید که شدت ضربات و جراحات به حدی بوده که وی جانش را از دست داده است.
در این شرایط بود که گزارش این جنایت به بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او دستور تحقیقات در این پرونده را صادر کرد. بررسی ها حکایت از این داشت قاتل پسر مقتول بوده است که توسط پلیس دستگیر شد.
ندامت
پسر ۲۷ ساله در تمام مراحل بازجویی گریه کرد و گفت به شدت نادم و پشیمان است.
وی گفت: من قصد گرفتن جان پدرم را نداشتم و همه چیز در یک لحظه و به خاطر عدم کنترل خشمم اتفاق افتاد.
این پسر جوان ادامه داد: پدرم صاحب یک املاکی است و وضع مالی خیلی خوبی دارد. او حدود ۱۰ سال قبل ما را ترک کرد و رفت. من و برادرانم کار می کردیم تا خرج زندگی تامین شود و همیشه از پدرم به خاطر این اتفاق ناراحت بودم تا اینکه مدتی قبل مادرم بیمار شد. هزینه درمان مادرم خیلی سنگین بود و ما نمی توانستیم از پس آن بربیاییم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به سراغ پدرم بروم و از او برای تامین مخارج درمان مادرم پول بگیرم. هرچند او به من وعده داد که به زودی مبلغی پول به حسابم واریز می کند اما چند روز گذشت و خبری نشد. روز حادثه تصمیم گرفتم پیش پدرم بروم تا ببینم آیا وعده ای که در زمینه واریز پول داده را عملی می کند یا نه. اما با او درگیر شدم و گذشته را پیش کشیدم. به او گفتم که تو ما را ترک کردی و پدرم ناگهان به سمت مغازه اش رفت و دشنه ای برداشت. سپس برگشت و با دشنه ضربه ای به صورتم زد. به قدری عصبانی شدم که اصلا کنترلی بر رفتارهایم نداشتم و با چاقویی که همراهم بود به جان پدرم افتادم.
وی ادامه داد: من نمی خواستم جان پدرم را بگیرم و به شدت ناراحت و پشیمانم. ای کاش زمان به عقب برمی گشت و من می توانستم خششم را کنترل کنم تا چنین اتفاقی رخ نمی داد و الان پدرم زنده بود. می دانم که قطعا تا زمانی که زنده هستم باید با این عذاب وجدان زندگی کنم.
این پسر جوان پس از بیان جزییات قتل پدرش، با قرار قانونی روانه بازداشتگاه اداره دهم پلیس آگاهی تهران شد و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.