شکست زندگی مشترک به خاطر رفت و آمد مخفیانه شوهر با برادرزنش
زن جوان که با برادر خود قطع ارتباط کرده بود، وقتی متوجه رفت و آمد شوهرش با برادرش شد، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. مرد جوان که به صورت پنهانی با برادرزنش رفت و آمد میکرد، هرگز تصور نمیکرد این مسأله به زندگی مشترکش برای همیشه پایان دهد. این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفتند و ماجرای زندگی خود را توضیح دادند.
زن جوان در این باره به قاضی گفت: پنج سال است که با یاسر زندگی میکنم. از چند سال پیش با برادرم دچار اختلافات زیادی شده بودیم. مرتب با هم دعوا داشتیم. از طرفی زن برادرم هم خیلی سر ناسازگاری داشت و مرتب با من لجبازی میکرد. دیگر خسته شده بودم. تا اینکه چند ماه پیش بر سر ارث و میراث دعوای بزرگی با برادرم و همسرش داشتم. برادرم حرفهای خیلی تندی به من زد؛ جوری که چندین شبانه روز گریه میکردم. حتی حاضر نشد از من عذرخواهی کند. همسرش هم که از آن دعوا سوءاستفاده کرد و هرچه دلش میخواست به من گفت. همین مسأله باعث شد که دور برادرم را خط کشیدم. دیگر با او رفت و آمد نداشتم. با هم قهر کردیم و ارتباطمان هم به طور کامل قطع شد اما چند وقت پیش موضوعی را فهمیدم که هنوز هم نمیتوانم آن را هضم کنم؛ هنوز هم شوکهام. فهمیدم شوهرم همچنان با برادرم و همسرش ارتباط دارد. گاهی اوقات به خانهشان میرود. با برادرم بیرون میروند. تلفنی صحبت میکنند. خلاصه با هم در ارتباط هستند. شوهرم با اینکه رفتار برادرم با من را دید، باز هم حاضرنشد ازمن حمایت کند.با اینکه دید برادرم سالها چه رفتاری بامن داشت ودرنهایت به خاطر ارث ومیراث مرا تحقیرکرد ولی باز هم ارتباطش را حفظ کرد. درواقع یاسر ازبرادرم هم بیشتر مرا تحقیر کرد. جلوی برادرم و همسرش به شدت کوچک شدم. وقتی شوهرم اصلا حاضر نیست حتی درمقابل خانواده خودم، ازمن حمایت کند، چطور میتوانم بقیه عمرم را به او تکیه کنم؟ این رفتار شوهرم برایم باورپذیر نبود. نتوانستم این موضوع را درک کنم. دیگر به شوهرم اعتماد ندارم. او مرا خجالتزده کرد. برای همین دیگر نمیتوانم در کنارش زندگی کنم.
در ادامه، شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من و برادرزنم سالها با هم رفیق بودیم. ارتباطمان صمیمی بود. وقتی همسرم و برادرش با هم به خاطر پول درگیر شدند، من سعی کردم دخالت نکنم. تصورمیکردم بعد از مدتی با هم آشتی میکنند. حتی برادرزنم هم خودش با من ارتباط برقرار کرد و از من خواست قاطی دعوای خانوادگی آنها نشوم. اشتباه من فقط این بود که ارتباطم با برادرزنم را از همسرم مخفی کردم. باید صادقانه به او میگفتم که نمیخواهم در دعوای آنها دخالت کنم وگرنه از اینکه با برادرزنم قهر نکردم پشیمان نیستم.همسرم وقتی این موضوع را فهمید چنان جنجالی به راه انداخت که مطمئن شدم او مقصر این دعوای خانوادگی بوده و برادرش تقصیری نداشته است. حالا که به خاطر چنین موضوع پیش پا افتادهای قصد جدایی دارد، من هم حرفی ندارم و با طلاق موافقم.
درپایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند. اوازآنها خواست که برای حل مشکلشان بایک مشاوره خانواده مشورت کنند و به این دلیل ساده، زندگی مشترک خود را از بین نبرند. درنهایت قرار شد این زوج تا جلسه بعدی با یک مشاوره صحبت کنند.