یادداشتی از علی مسعودی
بازگشت یک بازنده بزرگ از قطر/ احمدی از عادل شدن به جواد رسید!
جام ملتهای آسیا با دبل قهرمانی قطر همراه شد تا ایران و کشورهای پر ادعای دیگر متوجه شوند بدن لژیونر هم می توان قهرمان شد.
جام ملتهای آسیا برای تیم ملی ایران درحالی به پایان رسید که باید ۴ سال دیگر برای رسیدن به قهرمانی صبر کنیم و حسرت ۵۲ ساله را به ثبت برسانیم. حسرتی تا الان ۴۸ ساله شده و ۴ سال دیگه ۵۲ ساله میشود.
حال اینکه چه اتفاقی رخ داد و تیم ملی نتوانست به فینال برسد هر روز کارشناسان و تحلیل گران نظر خودشان را می دهند و اتفاقات را مرور می کنند. اما به جز شکست تلخ تیم ملی که ناباورانه بود، یک شکست دیگر در قطر به ثبت رسید. شکست گزارشگری تلویزیونی، رادیویی وحتی سایتهای منتسب نزدیک به کادر فنی تیم ملی همه جا عذاب آور و " تو مخ برو" بود. تو مخ از این جهت که گزارشگران و بعضی از رسانههای دیگر تلاش می کردند جو و هیجان زیادی به بازی بدهند تاد مردم را جلب و توجه کنند.
همین دو - سه سال پیش وقتی بهترین گزارشگران صدا و سیما به هر دلیلی از تلویزیون جدا شدند، همه به دنبال این بودیم که در نبود گزارشگری مثل عادل فردوسیپور و حتی مزدک میرزایی یکی مثل محمدرضا احمدی بیاید و این فقر گزارشگری را پایان دهد و به عادل دیگری تبدیل شود که متاسفانه در عین ناباوری به جواد خیابانی دیگری تبدیل شد! گزارشگری که سالها پیش وقتی ظهور کرد و چهره شد خیلیها از عادل فردوسیپور جدید خبر می دادند اما رفته رفته جای پای جواد خیابانی و حتی سرهنگ علیفر گذاشت تا تلویزیون بدون گزارشگر، مخاطب جذب کن شود.
احمدی که در تلاش میکرد هر طور شده بازیهای تیم ملی را حماسی کند تا شاید سالهای سال در ذهنها باقی بماند، کاری کرد تا همه ذهنها خراب شوند. او آنقدر اعصاب خرد کن گزارش کرد که حتی باعث به تمسخر شدن از سوی فیروز کریمی هم شد! احمدی گاهی وقتها طوری به بازی هیجان می داد و از جملات و کلمات عجیب و غریب استفاده می کرد که شاید پیش خودش فکر می کرد آنهایی که دارند بازی را می بینند چیزی از فوتبال نمی فهمند و پیش خودشان چه کیفی می کنند؟! در حالیکه که الان هر بیننده ای هم آفساید را تشخیص می دهد و هم سایر اتفاقات فنی و داوری بازی را که بخواهد بی دلیل هیجان زده شود و حسرت بخورد.
استفاده بیش از حد از کلمه عربی اسمع قطر، اسمع قطر و اسمه امارات، اسمع امارت که گویی جنگ جهانی دیگری در خاورمیانه رخ داده و باید شعار کشتن و زنده ماندن به راه انداخت! یا در بازی با قطر دائما درباره بازی با ژاپن صحبت می کرد و می گفت ژاپن را زدیم ترکاندیم! درحالی که همین ژاپن ۴ قهرمانی آسیا را آن هم با ورژن در کارنامه دارد نه اینکه زمانی که ایران با ۵ و درنهایت ۶ تیم در مسابقات آسیایی قهرمان شده بود.
احمدی گزارشگر هایی می کرد تا شاید یه جورایی مخالفان و موافقان تیم ملی را به هم نزدیک کند. مخالفانی که همه می دانند از تیم ملی متنفره نیستند و فقط به دلیل مسائل سیاسی و اقتصادی جامعه با تیم ملی قهر کردهاند. البته خود امیر قلعهنویی هم بی تقصیر در دو دستگی شدن طرفداران تیم ملی نبوده و بارها از گذشته اش سخن گفته و به مخالفان خودش کنایه زده تا به مربی دشمن تراش تبدیل شود. قطعا خود امیر قلعهنویی و حتی بعضی از رسانه های حامی اش به خوبی می دانند چرا عدهای از رسانه ها مخالف او و تیم ملی هستند.
احمدی به خوبی می داند نعره کشیدن الکی و جو دادن بیخودی هیچ وقت محبوبیت نمی آورد. گزارش ناسیونالیسم گونه و حمایت های کور کورانه که به بوقچی تیم ملی تبدیل شود هیچ وقت جواب نداده؛ بخصوص که الان وضعیت اقتصادی جامعه طوری شده که باید مثال "یکی می مرد از درد بی نوایی یکی میگفت آقا زردک می خواهی"؟! خلاصه احمدی طوری گزارش می کرد، گویی از بالا دستور داده بودند تا می توانی گزارش بازی را حماسی کن و هیجان بده! قطعا خود او هم می دانست گزارش اعصاب خرد کنی، قابلیت تبدیل موافقان به مخالفان را هم دارد.
یکی مثل من نویسنده که حتی بازی فینال هم وقتی جناب احمدی! در شروع بازی با لحن عجیبی گفت؛ حال و حوصله گزارش این بازی را ندارم حالم بهم خورد! گرچه باید از احمدی پرسید آقای احمدی تو که حال گزارش فینال را نداری چرا در قطر ماندی؟! مگر بازی فینال را تو و خانواده ات تماشا می کنند و بقیه بینندگان تلویزیون آدم نیستند؟! اگر حال گزارش نداری چرا پشت تلویزیون می روی و حتی نمی دانی اکرم عفیف تا قبل بازی با اردن چند گل به ثمر رسانده است! آقا احمدی با آماری که به دست آمده و رسانه ای شده، تو بازنده بزرگ قطر بودی که رفتی کنار خیابانی و سایر گزارشگران آماتور تا همه حسرت نبودن عادل و مزدک را بخورند.