بر سر کودکان طلاق چه بلایی میآید؟
هر یک از زوجین پس از اینکه طلاق میگیرند، شاید فقط به فکر رهایی از وضع موجود میان خود و همسرشان هستند. حال شما فکر کنید در این میان فرزندانی هستند که انتظار این موضوع را میکشند تا حداقل یکی از والدینشان کوتاه بیاید و هر دوی آنان را در کنار هم و با هم داشته باشند.
کودکانی که روزها و هفتههایشان را در استرس این موضوع سپری میکنند و نگران سرنوشت و روزهایی هستند که مشخص نیست قرار است چه بلایی بر سرشان بیاید. چالشها و مشکلاتی که شاید تا بزرگسالی و حتی زمان ازدواج هم همراهیشان کند. گویا قبح طلاق در بسیاری از خانوادهها از بین رفته و افراد نهفقط از ابراز آن ناراحت و شرمگین نیستند، بلکه بسیاری از مواقع هم شاهد جشنهای لاکچری پساطلاق نیز هستیم.
اما در این میان کسانی که آسیبهای زیادی را متحمل میشوند، فرزندان آن خانه هستند. فرزندانی که روزی همان پدر و مادر چشمانتظار و نگران آیندهشان بودند اما هماکنون دیگر برای کسی حال و روز آن کودک اهمیتی ندارد؛ رفتار خودخواهانه والدینی که این آسیب را جزو جداییناپذیر فرزندان خود کرده و انگ فرزند طلاقبودن را تا پایان عمر بر پیشانی آنان حک میکنند.
خانواده یکی از ارکانهای اصلی جامعه است و ثبات و پایداری در روابط خانوادگی مطلوب، نقش مهمی در بهبود روابط اجتماعی، بهبود فاکتورهای خوشبختی، شادکامی اعضا و کاهش ناهنجاریهای جامعه خواهد داشت.دکتر محمود برجعلی، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه در این خصوص به جامجم میگوید: طلاق به سبب ایجاد حس ناامنی از کودکی و نوجوانی، در بزرگسالی هم اختلالی تحت عنوان آسیب پس از استرس یا حادثه ایجاد میکند. یعنی سالها از آن حالت بحرانزده گذشته ولی فرد آن نگرانی را در خود حفظ میکند.بنابراین فرزندانی که در دوره کودکی تنشهای میان والدین و اختلافها و مشاجرهها را تجربه کرده باشند، در بزرگسالی نیز با بحرانهایی مواجه هستند.فارغ از همه آمار و ارقام منتشرشده از این معضل اجتماعی، این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که کودکان یک طرف ماجرا میشوند و پناه و مأمن امنی جز والدین خود ندارند.
وضعیتی که فرزندان دائما منتظر یک استرس و تشویش از سوی پدر و مادر خود هستند که همین امر اثرات جبرانناپذیری را به جهت روانی بر آنان ایجاد میکند.این روانشناس به این موضوع باور دارد و توضیح میدهد که این کودکان علائم بدنی اضطراب را دارند و دارای نشخوار فکری زیادی هستند، توانمندیهایشان کاهش پیدا میکند و فکرهای منفی زیادی درباره گذشته خود داشته و بهصورت کلی عملکردشان کم میشود.
ازدواج با فرزندان طلاق؛ آری یا نه؟
مقوله ازدواج یکی از موضوعات و تصمیمات مهم هر فردی در زندگیاش است. بسیاری از افراد زمانی که متوجه میشوند طرف مقابلشان فرزند طلاق است، دچار شک و تردید میشوند. برجعلی معتقد است ازدواج با چنین افرادی، با توجه به حس ناامنیای که در آنان وجود دارد، آن کفایت لازم را نسبت به شریک زندگی خود ندارند و شاید این مسأله منجر به این شود که عزت نفس فرد خدشهدار شده و در تصمیمگیری دچار مشکل شوند و نتوانند از توانمندیشان بهخوبی استفاده کنند.
البته توجه به این موضوع هم قابل تامل است که چنین فرزندانی به سبب اتفاقاتی که برای آنان رخ داده، سعی در بهبود و تقویت زندگی مشترکشان دارند و اصلا دوست ندارند راه والدینشان را ادامه دهند. به هر حال این افراد ویژگیهای مخصوص به خود را هم دارند که شاید کمکگرفتن از مشاوره و شناخت دقیق هر دو طرف از یکدیگر، میتواند از چالشهای این موضوع بکاهد. «اگر این افراد درمان شده و بهخوبی خود را بشناسند و از این اتفاق فاصله گرفته باشند، در ازدواج دچار مشکل خاصی نمیشوند اما باید این موضوع را صادقانه با همسر خود مطرح کنند تا آسیبپذیریشان کمتر شود.»
این نظر برجعلی است؛ چراکه گفتوگو و صحبت با فرزندان طلاق در زمان ازدواج، باید باز و صادقانه، مخصوصا درباره معنا و مفهوم اصلی تعهد از نگاه آنان باشد.وی همچنین ادامه میدهد: علائم و آسیبهای فرزندان طلاق ممکن است ماندگار شود اما این موضوع بهشدت به اتفاق و تنشهای میان والدین بستگی دارد.
بهعنوان مثال برخی زوجین بهصورت توافقی طلاق میگیرند و کودک کمتر آسیب میبیند اما از سوی دیگر برخی زوجها تنشهای طولانیمدتی دارند و فرزندان سالها شاهد این اتفاقات هستند که همگی این موارد متفاوت است. با این حال اغلب فرزندان طلاق ترس از تحقیر و سرزنششدن از جانب همسر و خانواده طرف مقابل را دارند وبهتر است در ازدواج با چنین افرادی، جانب احتیاط رعایت شود و حتما با استفاده از حضور یک مشاور ومتخصص دراین خصوص تمامی مراحل طی شود.