//
کد خبر: 458594

چرا قتل های خانوادگی آنقدر زیاد شده است؟

« پسر جوان مادرش را با دمبل کشت.» «اعتراف مرد جوان به قتل پدرش؛ می‌خواستم انتقام بگیرم.» «زن ۸۳ ساله به دست پسرش کشته شد.» «2 بار قصاص برای شلیک مرگ به پدر و مادر.» «قتل مادر به دست دختر معتاد.»و ...

اینها چند نمونه از تیترهای صفحه حوادث روزنامه‌هاست اما  نشان از آن دارد که بخش بزرگی از پرونده‌های جنایی در دستگاه قضایی و پلیسی به  این جنایت ها اختصاص دارد؛ پرونده‌هایی که از وقوع قتل در خانواده یعنی مهم‌ترین رکن جامعه خبر می‌دهد.

نگاهی گذرا به این پرونده‌ها نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر وقوع قتل‌های خانوادگی و بویژه قتل والدین به دست فرزندان به مرحله‌ای نگران‌کننده رسیده و به نظر می‌رسد این خشونت رفتاری نیازمند ریشه‌یابی از سوی کارشناسان و نهادهای فرهنگی، آموزشی و... باشد.

بر همین اساس به سراغ دو کارشناس حقوقی و روانشناسی رفته‌ایم تا در نگاهی مجمل این معضل خانوادگی و اجتماعی را بررسی کنیم.

محمدرضا زمانی علویجه، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری به «ایران» می‌گوید: هرچند در سال‌های اخیر پژوهش‌های متعددی در این باره انجام شده، اما بیشتر آنها در حد نگارش باقی مانده و به قانون تبدیل نشده است. البته در برخی از موضوعات نیز رشد و پیشرفت‌هایی ایجاد شده و به مرحله قانونی رسیده اما به طور معمول مجازات قتل حتی در قتل‌های خانوادگی همان است که در قانون آمده است.

او معتقد است که نوع قتل‌ها در سال‌های اخیر متفاوت شده و عمده‌ترین دلایل قتل‌های خانوادگی، مباحث ناموسی است. با وجود این به عوامل دیگر از جمله، مصرف مواد مخدر صنعتی، انگیزه‌های اقتصادی و موضوعاتی نظیر ارثیه، ناتوانی در پرداخت هزینه‌های زندگی توسط پدر خانواده، حسادت‌ها و رقابت‌های درون خانوادگی، کینه‌های قدیمی، مسائل و مشکلات روانی درمان نشده افراد خانواده، روابط نامشروع اعضای خانواده و خیانت نیز می‌توان اشاره کرد.

بی تردید مشکلات، دردها و زخم‌های کهنه و مزمن خانواده باید به موقع درمان شوند و به همین جهت افراد باید به مراکز مشاوره روانشناسی و روانپزشکی مراجعه کنند اما به‌دلیل هزینه‌های سنگین درمان، از مراجعه به این مراکز سر باز می‌زنند. بیشتر این زخم‌ها درون خانواده و زیر پوست خانواده می‌مانند و خشم کنترل نشده بالاخره در جایی منفجر شده و منجر به قتل‌های خانوادگی می‌شود.

به گفته این قاضی سابق جنایی، اثرات اخبار جنایی روی افراد مختلف یکسان نیست و آثار مثبت و منفی آن برای افراد مختلف، متفاوت است. همچنین برای افرادی که خواهان رشد هستند، نقش آموزش‌دهنده و بازدارنده دارد اما برای کسانی که افکار مجرمانه دارند، می‌تواند مشوقی برای ارتکاب جرم باشد.

او معتقد است که دولت برای پیشگیری از وقوع اینگونه فجایع، باید تعداد و کیفیت مراکز مشاوره درمانی روانشناسی و روانپزشکی را بالا ببرد. همچنین با پرداخت یارانه و تقبل هزینه‌ها - مثل طرحی که در مورد درمان رایگان کودکان زیر هفت سال در حال اجرا است - این گونه درمان‌ها را هم با تدوین و تصویب آیین‌نامه‌هایی، مشمول بیمه کند تا افرادی که نیاز به درمان روانی دارند، بتوانند به راحتی به آن دسترسی داشته باشند. به گفته این وکیل پایه یک دادگستری، هزینه‌های درمان قطعاً بسیار کمتر از هزینه‌ها و ضررهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از درمان نشدن این افراد در جامعه است. در صورت بی‌توجهی به این موضوع مهم، با وجود انواع مشکلات در جامعه، این قتل‌ها نه تنها کم نخواهد شد، بلکه به مراتب بیشتر نیز خواهد شد.

  اما به راستی چه عامل یا عواملی باعث بروز اینگونه از فجایع و جنایات می‌شود. سرچشمه این همه خشونت و سنگدلی چیست؟

فریبا همتی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی نیز معتقد است، قوانین باید در این زمینه سختگیرانه‌تر باشد تا افرادی که مستعد ارتکاب اینگونه فجایع هستند به واسطه دانستن پیامدهای آن، دست به چنین کارهایی نزنند.

او با اشاره به تحقیقاتی که در این زمینه شده، معتقد است که علت‌های اصلی زیادی منجر به قتل خانوادگی می‌شود؛ فروپاشی خانوادگی، مشکلات مالی و اقتصادی، مسائل مربوط به فرزندان، نگرانی‌های ناموسی، بیماری‌های روانی و مشکلات سوءمصرف مواد مخدر از جمله این عوامل است. به گفته او، اکثر مجرمان قاتل، مردان هستند. گزارشی هم که به تازگی منتشر شده نشان می‌دهد که از ابتدای امسال تا 15 اردیبهشت حداقل 23 زن در کشور قربانی اقوام نزدیک خود شده‌اند، این در حالی است که در همین بازه زمانی دست‌کم 2 مرد مورد خشونت خانگی قرار گرفتند.

همتی در خصوص علت چرایی این ماجرا توضیح می‌دهد: مردها، معمولاً در یک رابطه با تمایلات کنترل‌گرایانه هستند و حس مالکانه نسبت به خانواده، موجب می‌شود که هرگونه اقدامی ‌درخصوص خطای خانواده را حق خود بدانند. به گفته او، معمولاً مجرمان خانواده‌کش با مشکلات عمده روانی مثل افسردگی، خود ویرانگری و رفتارهای خشونت‌آمیز روبه رو هستند.

او با بیان اینکه قاتلان خانوادگی به دو دسته تقسیم می‌شوند، ادامه می‌دهد: دسته اول با انگیزه خشم و عصبانیت دست به جنایت می‌زنند تا شاید با اعمال قدرت آبروی از دست رفته‌شان را بازیابی کنند مثل قتل‌های ناموسی و دسته دوم، مربوط به زمانی است که هویت این افراد پیچیده می‌شود و به لحاظ مشکلات مالی و اتفاقات اینچنینی، جایگاهی به‌عنوان پدر، برادر و همسر ندارند و به همین جهت قتل و خانواده‌کشی را راهی می‌بینند تا از این شرمساری نجات پیدا کنند.

وی می‌افزاید: اغلب رفتار این افراد در خانواده به شکل‌های گوناگون نمایان می‌شود و می‌توان این اختلالات را درمان کرد.

به گونه‌ای که باید از کودکی به رفتارهای پرخطر بچه‌ها توجه کرد و پیگیر درمان هیجانات، خشم و عصبانیت بی‌جا، هیجانات تند و ناخواسته کودکان شد تا بتوان جلوی اتفاقات اینچنینی را در آینده گرفت.