//
کد خبر: 458729

قرض گرفتن پنهانی پول از مادرشوهر، قاتل زندگی مشترک زوج جوان!

زن جوان وقتی از مادرشوهرش پول قرض می‌گرفت، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که این موضوع به بهای از بین رفتن زندگی مشترکش تمام شود. مرد جوان که این موضوع را متوجه شد، جنجال به پا کرد و در نهایت این جنجال به یکی از پرونده‌های دادگاه خانواده تبدیل شد. این زوج هفته گذشته درخواست طلاق خود را به دادگاه خانواده ارائه کردند.

مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره علت این درخواست گفت: آقای قاضی همسرم اشتباه بزرگی مرتکب شده و من نمی‌توانم او را ببخشم. او آبروی مرا پیش مادرم و خانواده‌ام برده است. ماجرا از این قرار بود که ما از چند وقت پیش، از لحاظ مالی دچار مشکل شدیم. عاطفه می‌دانست که من چقدر غرورم برایم اهمیت دارد. به او گفتم کاری نکن و نگران نباش، خودم حلش می‌کنم. بدهی زیادی داشتیم و من مجبور شدم وام بگیرم. تا این‌که عاطفه یک روز آمد و گفت که از محل کارش وام زیادی گرفته و قرار شده از حقوقش کم کنند. او پول را به من داد و گفت که بدهی‌ام را پرداخت کنم. آن لحظه خیلی از این کارش خوشحال شدم. با خودم گفتم چقدر به فکر زندگی‌مان است. حتی به خودم قول دادم در آینده برایش جبران کنم اما مدتی که گذشت حقیقتی را فهمیدم که بسیار شوکه شدم. همسرم سراغ مادرم رفته و از او پول قرض گرفته بود. حتی تمام مشکلات مالی که داشتیم را هم به او گفته بود‌. خیلی تعجب کردم. باورم نمی‌شد که عاطفه مرا پیش خانواده خودم خار کرده و حتی به من هم دروغ گفته بود. او جلوی من نقش بازی کرد که چقدر زن فداکاری است؛ در صورتی که از مادر خودم پول گرفته بود. من اگر می‌خواستم می‌توانستم خودم سراغ مادرم بروم و از او پول بخواهم. این‌طوری تا این حد هم غرورم له نمی‌شد. این‌که همسرم جلوی مادرم سر خم کند، خیلی برایم بدتر بود. هرچه فکر می‌کنم نمی‌توانم این کار همسرم را ببخشم. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه از او جدا شوم، چون دیگر به او اعتماد ندارم.

در ادامه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم موضوع را زیادی بزرگ کرده است. او به خاطر همین غرورش داشت زندگی‌مان را نابود می‌کرد. کلی بدهی داشتیم که نمی‌توانستیم پرداخت کنیم. شوهرم با قرض و بدهی‌های بیشتر می‌خواست بدهی‌های قبلی‌‌اش را تسویه کند. این کار، اوضاع را خراب‌تر می‌کرد. وضع مالی مادرش بسیار خوب است و او زن دست‌و‌دلبازی است. بارها به او گفتم از مادرت قرض بگیر‌ ولی قبول نمی‌کرد. وقتی دیدم اوضاع خیلی بد شده و شوهرم حالش خوب نیست، از روی اجبار به مادر‌شوهرم رو انداختم. می‌دانستم مشکل‌مان را حل می‌کند. من فقط به خاطر شوهرم و زندگی‌مان این کار را کردم. فکر نمی‌کردم شوهرم تا این حد عکس‌العمل نشان دهد. فکر می‌کردم کمی ناراحت می‌شود و وقتی دلیلش را برایش توضیح دهم، آرام می‌شود. تصور می‌کردم اگر بداند به خاطر خودش این کار را کردم، حتی از من تشکر هم می‌کند. البته اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که به گوشش برسد. با خودم گفتم خودم به صورت قسطی پول مادرشوهرم را پس می‌دهم و ماجرا تمام می‌شود اما شوهرم پیشنهاد طلاق را مطرح کرده است.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.