//
کد خبر: 46228

مرد ناشناس فرانک را بیهوش کرد و..

دختر ایرانی مقیم سوئد که به‌دنبال آشنایی اینترنتی، دلبسته پسر جوان ایرانی شده بود، پس ازسفر به کشور به دیدارپسرمورد علاقه‌اش رفت اما بعد از صرف شام به طرز مرموزی بیهوش شد تا اینکه سه ساعت بعد، پیکرش را مقابل خانه‌شان رها کردند.

فرانک حدود پنج ماه قبل پیام سهراب را در اینستاگرام دید و همان پیام باب آشنایی‌شان در فضای مجازی شد؛ سه ماه ازاین رابطه اینترنتی گذشته بود که فرانک برای دیدارخانواده و پسر مورد علاقه‌اش راهی ایران شد.

 

چند روزبعد هم با سهراب قرارملاقاتی گذاشت اما نخستین قراربیش ازیک ساعت طول نکشید، تا اینکه دومین قرارشان به صرف شام رسید. آنها به رستورانی درشمال پایتخت رفتند و از آنجا ماجراهای پردردسرشروع شد. ساعتی بعد آنها سواربرخودروی سهراب راهی خانه شدند، اما دربین راه با حفاظ آهنی کنارخیابان تصادف کردند که همان موقع راننده‌ای به کمک‌شان آمد  اما خودرو قابل حرکت نبود به همین خاطرمرد جوان، آنها را به خانه رساند و...

 

شکایت یک آدم ربایی

چند روز قبل «فرانک» راهی دادسرای جنایی تهران شد و همزمان با تسلیم شکایتش، از بازپرس سجاد منافی آذر، خواست راز ناپدید شدن سه ساعته‌اش را فاش کند. او گفت: «آن شب بعد از سوارشدن به ماشین مرد ناشناس، بیهوش شدم و دیگر چیزی به خاطر نمی‌آورم. صبح که از خواب بیدار شدم مادربزرگم گفت که نیمه شب با حالتی نامناسب به مقابل خانه آمده و بیهوش شده‌ام. بلافاصله دوربین مداربسته ساختمان را بررسی کردیم وپی بردیم سه ساعت بعد از زمانی که سوار ماشین مرد ناشناس شدیم، خودرویی در مقابل خانه مادربزرگم نگه داشته و مرا همانجا رها کرده و رفته است. علاوه بر این‌ها تمام بدنم کبود و سیاه شده بود و روی دستم جای تزریقی به چشم می‌خورد. انگشتم نیز جوهری شده بود، انگار که از من اثر انگشت گرفته بودند اما واقعاً یادم نمی‌آید چه اتفاق‌هایی برایم افتاده؛ فقط می‌خواهم بدانم این سه ساعت کجا بودم و این همه کبودی و اثر تزریق برای چه بوده است؟!»

 

به‌دنبال اظهارات دختر جوان دستور بازداشت سهراب صادر شد و روز گذشته پسر جوان مهندس برای تحقیقات به دادسرا انتقال داده شد. او درحالی که صحبت‌های فرانک را تأیید می‌کرد به بازپرس گفت: «چون آن شب فرانک حال خوبی نداشت قسمتی از ماجرا را به خاطر ندارد. زمانی که ما سوار ماشین فرد ناشناس شدیم، فرانک روی صندلی جلو نشست و من روی صندلی عقب به سمت خانه فرانک می‌رفتیم که او سیگار خواست. راننده در کنار خیابان نگه داشت تا من سیگار بخرم اما زمانی که برگشتم از فرانک و ماشین خبری نبود. آن شب حال بدی داشتم و حتی یادم نیست که چه ماشینی سوار شدیم. آن شب ساعت‌ها به دنبال فرانک گشتم اما او را پیدا نکردم و درنهایت به خانه رفتم. صبح دیدم که برایم در اینستاگرام پیام داده که بلافاصله تماس گرفتم، اما اصلاً یادش نبود که چه اتفاقی رخ داده است و فقط می‌دانم که در این میان ساعت 80 میلیون تومانی فرانک؛ گوشی تلفن همراهش و کلیدهای من به سرقت رفته است.»

 

باتوجه به مرموز بودن ماجرا، بازپرس جنایی دستور بررسی دوربین‌های مداربسته اطراف محل زندگی دختر جوان را صادر کرد.