//
کد خبر: 463237

گردن شکسته؛ حکایت جالب درمورد بداقبالی

وقتی بداقبالی از آسمان نازل می‌شود

قطب الدین در مسیری میرفت ، ناگهان شخصی از بام خانه ای پرت شد و روی گردن قطب الدین افتاد به طوری که مهره گردن او شکست. 

قطب الدین در بستر خوابیده بود که جمعی به عیادت او آمدند و جویای حال وی شدند. او گفت: چه حال از این بدتر که دیگری از بام افتاد و گردن من بشکست.