//
کد خبر: 465898

حکایت چراغ نابینا و کور دلی فضول

حکایتی درباره قضاوت و احترام

نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت.
شخصی فضول به او رسید و خطاب به وی گفت: ای نادان شب و روز پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی برابر. چرا با خود چراغ حمل می کنی؟

نابینا گفت: این چراغ را برای این برداشته ام تا یک نفر کوردلی چون تو تنه نزند و سبوی مرا نشکند!