//
کد خبر: 469187

اعتراف تلخ فریده زبل | جریان چه بود؟

بازهم در حالی که سرکردگی یک باند سرقت را به عهده داشت توسط نیروهای کلانتری شفای مشهد دستگیر شده بود اما فقط دلش به حال سگ پشمالویی می سوخت که درون خودروی سرقتی بود.

در میان اشک وناله هایش می گفت:برای فرزندانم ناراحت و نگران نیستم ولی نمی دانم در مدتی که باید در زندان باشم چه کسی از این سگ نگهداری می کند. این سگ را 14 سال بزرگ کرده ام و خیلی به او وابسته هستم ...

زن 40 ساله معروف به «فریده زبل» که در عملیات ضربتی نیروهای تجسس کلانتری شفای مشهد دستگیر شده است با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:«حمید»را از کودکی می شناختم، او قلدر محله بود و مدام با موتورسیکلت تک چرخ می زد و در میان هم سن و سال های خودش برو بیایی داشت ولی من هیچ گاه تصور نمی کردم که روزی با او پای سفره عقد خواهم نشست.

 آن زمان 14 سال بیشتر نداشتم که بر خلاف میل باطنی ام و تنها با اصرار خانواده ام با «حمید»ازدواج کردم. با آن که 2 خواهر بزرگ ترم به خاطر ازدواج اشتباه، طلاق گرفته بودند ولی بازهم سرنوشت تلخ آنان برای پدر و مادرم عبرت آموز نشد و مرا هم به عقد جوانی درآوردند که هیچ علاقه ای به او نداشتم. «حمید»کار درست و حسابی نداشت و مدام تغییر شغل می داد، گاهی در تعمیرگاه خودرو کار می کرد وگاهی به مسافر کشی می پرداخت و برخی اوقات هم در زمینه خرید و فروش ضایعات فعالیت داشت.

 از سوی دیگر شوهرم مردی رفیق باز بود و با دوستانش تا پاسی از شب وقت گذرانی می کرد اما من جرئت اعتراض نداشتم.

وقتی ماجرا را برای مادرم بازگو می کردم مرا به صبر و حوصله دعوت می کرد که باید صبور باشم و در کنار شوهرم قراربگیرم. خلاصه در حالی که هنوز دخترم به یک سالگی نرسیده بود، دوباره باردار شدم واحساس می کردم توان جسمی ام را ازدست داده ام .این بود که برای اولین بار به پیشنهاد شوهرم پای بساط مواد مخدر نشستم تا به قول او انرژی بگیرم و قدرت جسمانی ام افزایش پیدا کند ولی تا چشم بازکردم در منجلاب اعتیاد فرو رفته بودم ودیگر شیره وتریاک پاسخگوی نیاز جسمی ام نبود به همین خاطر به مصرف شیشه رو آوردم و زندگی ام را به نابودی کشاندم.

 دیگر حتی حال و حوصله فرزندانم را نداشتم و آن ها را به فراموشی سپردم. از سوی دیگر هم درآمد«حمید»کفاف مخارج و هزینه های سنگین اعتیاد ما را نمی داد. این بود که «حمید» با همدستی دوستانش یک باند سرقت تشکیل داد و با فروش قطعات و لوازم سرقتی هزینه های زندگی را تامین می کرد.

در این شرایط من هم به صورت پوششی با آن ها همراه شدم تا شهروندان هنگام دستبرد به خودروها به ما مشکوک نشوند. من در صندلی عقب خودرو می نشستم و مراقب اوضاع و احوال بودم و اعضای دیگر باند به خودروها دستبرد می زدند.

چندبار توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدیم ولی بازهم به خاطر شرایط زندگی و اعتیاد دوباره به خلافکاری هایمان ادامه می دادیم به گونه ای که به «فریده زبل»معروف شدم و مدام تحت تعقیب نیروهای انتظامی بودم. اکنون نیروهای تجسس مرا با عنوان «فریده زبل» می شناسند و بازهم به چنگ نیروهای کلانتری شفا افتادم اما اکنون فقط نگران سگ پشمالویم هستم که نمی دانم چه بلایی به سرش می آید! ای کاش ...

با توجه به اهمیت دستگیری اعضای باند«فریده زبل»تحقیقات گسترده پلیس با دستورات ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا)برای ریشه یابی سرقت های سریالی اعضای این باند وارد مرحله جدیدی شده است .