ماجرای یک قتل مرموز در خانــه پـدری
11 شهریور سال ۱۴۰۱ گزارش یک قتل به مرکز فوریتهای پلیسی اعلام شد. پس از آن مأموران به خانهای در شهرری اعزام و بعد از ورود به داخل آپارتمان با جسد خونین مرد ۶۵ سالهای روبهرو شدند.
بررسیها نشان میداد که وی با ضربههای متعدد چاقو از پا درآمده و حداقل یک شبانهروز از مرگ او گذشته است.جسد با دستور قضایی به پزشک قانونی منتقل شد و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل قتل در دستور کارشان قرار دادند.در ادامه پلیس به برادر بزرگ مقتول به نام شهروز ظنین شد و وی تحت بازجویی قرار گرفت. او در توضیح ماجرا گفت: چند روز پیش به خانه پدرم رفته بودم که متوجه شدم برادرم با یک کارگر افغانستانی درگیر شده است. فکر میکنم او برادرم را کشته باشد.
با اظهارات وی کارگر مورد نظر ردیابی و بازداشت اما او منکر قتل شد و از آنجا که پلیس هم مدرکی علیه وی به دست نیاورد او را آزاد کردند.
در این میان بررسیها و تحقیقات پلیسی ادامه پیدا کرد و مأموران با پرس و جو از سایر اعضای خانواده و دوستان و همسایهها پی بردند کسی که با مقتول اختلاف داشته برادرش بوده است.
یکی از دوستان مقتول به مأموران گفت: چند روز پیش از حادثه او به من گفت که شهروز او را تهدید به مرگ کرده است.یکی از همسایهها هم گفت: اختلاف بین این دو برادر موضوع پنهانی نبود و همه کسانی که آنها را میشناسند میدانند که اختلاف آنها دامنهدار بوده و هیچکدام هم چشم دیدن دیگری را نداشت.
با تجمیع تحقیقات 17 روز بعد از قتل برادر مقتول بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت: من و برادرم باهم اختلاف داشتیم اما من او را نکشتم و نقشی هم در قتل او نداشتم.در گام دیگری از تحقیقات مأموران فیلمهای دوربین مداربسته محدوده جنایت را بازبینی کردند و دریافتند آخرین بار متهم با یک شلوار کرم و پیراهن زرد به خانه پدرش رفته اما موتورش را چند کوچه پایینتر پارک کرده و سپس به خانه رفته اما ۲۰ دقیقه بعد با لباس دیگری از خانه خارج شده و به سراغ موتورش رفته است.
البته در زمان برگشت او یک کیسه مشکی رنگ هم همراهش بوده است.با به دست آمدن این مدرک متهم بار دیگر بازجویی شد و گفت: آن روز لباسهایم کثیف بود و به خانه پدرم رفتم و بعد از عوض کردن لباسهایم آن را در کیسه مشکی گذاشتم و به خانه بردم.اما همسر متهم در پاسخ مأموران که آیا آن روز کیسه لباسی را به خانه آورد جواب منفی داد.
اعتراف به جنایت
در حالی که برای مأموران محرز شده بود که وی در قتل برادرش نقش داشته اما او همچنان منکر جنایت بود تا اینکه چند ماه بعد بالاخره به قتل برادرش با همدستی دو برادر کوچکش به نامهای مهران و شهاب اعتراف کرد.با این اعتراف مهران و شهاب نیز بازداشت شدند اما آنها اتهامشان را نپذیرفتند و مدعی شدند برادرشان به تنهایی مرتکب جنایت شده و به خاطر فرار از مجازات میخواهد پای آنها را هم وسط بکشد.
مهران در توضیح بیشتر گفت: مقتول مورد اعتماد پدرمان بود. به همین خاطر مهرها و اسناد رسمی پدرمان همیشه پیش او بود. این موضوع سبب شده بود که شهروز به او حسادت کند و با هم اختلاف پیدا کردند.این اظهارات در حالی مطرح شد که مأموران پلیس در بازرسی از خانه متهم، مهر پدرش را کشف کردند.به این ترتیب فرضیه برادرکشی قوت گرفت و با توجه به مدرکهای به دست آمده برای شهروز به اتهام قتل برادرش کیفرخواست صادر و پروندهاش به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی بزودی پای میز محاکمه بایستد.