//
کد خبر: 473085

فرار از پاتوق سیاه نامادری| دختر 15 ساله در پارک می خوابید!

من از پاتوق نامادری ام فرارکردم و با آن که شب ها را در پارک می خوابیدم اما دوست ندارم دیگر به خانه ای بازگردم که ...

دختر 15 ساله ای که به دلیل رفتارهای ناهنجار در یکی از پارک های مشهد به مرکز انتظامی هدایت شده بود با بیان این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع)مشهد گفت:پدر ومادرم اهل کشور افغانستان هستند که به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کردند اما من در مشهد به دنیا آمدم و رشد کردم.

پدرم کارگر ساده ای بود که درآمد مناسبی نداشت و اوضاع مالی ما به هم ریخته بود.

به همین دلیل من و دو برادر بزرگ ترم نتوانستیم بیشتر از مقطع ابتدایی تحصیل کنیم و درس و مدرسه را در حالی رها کردیم که زندگی آشفته ای داشتیم.

از روزی که به یاد دارم پدرو مادرم مدام در حال مشاجره و درگیری بودند و من که آخرین فرزند خانواده بودم هیچ گاه طعم مهرو محبت آنان را نچشیدم چراکه مادرم نیز برای کمک به مخارج زندگی مجبور بود در بیرون از خانه کارگری کند با وجود این ،بدبختی های ما از روزی بیشتر شد که مادرم به دلیل ابتلا به بیماری روحی ما را ترک کرد و به مکان نامعلومی رفت.

پدرم نیز مدتی بعد با زن دیگری ازدواج کرد که وضعیت اجتماعی و اخلاقی مناسبی نداشت.

از سوی دیگر خیلی زود متوجه شدیم که نامادری ام به مواد مخدر هم اعتیاد دارد و بدین ترتیب دوباره مشاجره ها و درگیری ها در منزل ما شروع شد.

در این شرایط من هم با «رفیق بازی» خودم را سرگرم می کردم و در حالی که نامادری ام بساط استعمال مواد مخدر را پهن می کرد من هم سیگاری را آتش می زدم و در گوشه اتاق می کشیدم.

طولی نکشید که مصرف نامادری ام بالا رفت و بدرفتاری های او در حالی مرا آزار می داد که برادرانم نیز به دنبال خلافکاری بودند و من از این وضعیت رنج می بردم.

خلاصه برای آن که بتوانم هزینه های خودم را تامین کنم در یکی از فروشگاه های مشهد به فروشندگی لباس مشغول شدم تا این که حدود یک سال قبل پدرم نیز همه ما را در مشهد رها کرد و به افغانستان بازگشت به طوری که تاکنون از او خبری نداریم.

با رفتن پدرم از ایران،نامادری ام منزل ما را به پاتوق معتادان و خلافکاران تبدیل کرد تا جایی که افراد ناباب نیز به منزل ما رفت و آمد می کردند و در کنار نامادری ام به استعمال مواد مخدر می پرداختند.

به همین دلیل من دیگر در آن خانه امنیت نداشتم و نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم ،بنابراین چند روز قبل شبانه از خانه فرارکردم و در کوچه و خیابان سرگردان شدم .

از طرف دیگر چون جا و مکانی برای زندگی نداشتم برخی از شب ها را در پارک می خوابیدم  تا این که ماموران گشت انتظامی به من مشکوک شدند و مرا به کلانتری هدایت کردند اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ غلامعلی تیموری(رئیس کلانتری امام رضا(ع)) اقدامات مشاوره ای و کارشناسی برای رهایی دختر نوجوان از آسیب های اجتماعی ،در دایره مددکاری کلانتری آغاز شد.