معجزهای در آستانه مرگ!
عسگر پس از 2 سال فرار، در مشهد دستگیر و به اتهام قتل محاکمه شد. دادگاه او را محکوم به قصاص کرد.اولیای دم (مادر و چهار فرزند مقتول) با این حکم موافقت نکردند و در خرداد ماه سال گذشته، دستور اجرای حکم قصاص را صادر کردند. اما پس از یک دقیقه و نیم از آغاز اجرای حکم، از قصاص منصرف شدند.
مردی که سرنوشت، او را به لبه پرتگاه برد و سپس به طرز شگفتانگیزی به زندگی بازگرداند، حکایتی دارد که خواندنش هر انسانی را به تأمل وا میدارد. عسگر، مردی 38 ساله که در اوج جوانی مرتکب قتل شده بود، پس از سالها انتظار، پای چوبه دار رفت. اما تقدیر، نقشی متفاوت برای او رقم زد.
در آن روز هولناک، در حالی که طناب دار دور گردنش سفت شده بود و نفسش بند آمده بود، اراده اولیای دم برای قصاص سست شد. آنها پس از یک دقیقه و نیم، از قصاص قاتل منصرف شدند. عسگر که دو مهره گردنش شکسته بود، به طرز معجزهآسایی زنده ماند و پس از ماهها تحمل درد و رنج، به آغوش خانواده بازگشت.
ماجرای قتل به چند سال پیش بازمیگردد. یک اختلاف ساده بر سر بیمه خودرو، به نزاعی خونین انجامید و زندگی دو خانواده را برای همیشه دگرگون کرد. عسگر که قصد کشتن مقتول را نداشت، در اوج ترس و وحشت از صحنه جرم گریخت. اما دست عدالت بالاخره او را یافت و حکم قصاص برایش صادر شد.
پس از آزادی، عسگر با پسر نوجوانش که در طول این سالها از او دور مانده بود، دیدار کرد. او حالا میخواهد از تجربه تلخ خود برای کمک به دیگران استفاده کند. عسگر تصمیم گرفته است برای آزادی همسلولیهایش که به دلایل مشابه در زندان به سر میبرند، تلاش کند.
این داستان، حکایت تلخ و شیرین زندگی است. حکایتی که نشان میدهد حتی در تاریکترین لحظات، امید به زندگی همچنان وجود دارد. عسگر، مردی که از مرگ بازگشت، حالا میخواهد به زندگی دیگران معنا ببخشد.