//
کد خبر: 480245

شوهرم پدرم را تحقیر کرد: زن جوان به‌خاطر اجاره‌خانه درخواست طلاق داد

مرد جوان که خانه‌اش را به پدر و مادر زنش اجاره داده بود، هرگز تصور نمی‌کرد این اتفاق پای او را به دادگاه خانواده باز کند. او به دلیل گرفتن اجاره از پدر و مادر زنش‌، بر سر این موضوع با همسرش درگیر شد و هر دو با حضور در دادگاه خانواده دادخواست طلاق خود را ارائه کردند.

 زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: پنج سال پیش با افشین ازدواج کردم. پدر افشین از همان اول زندگی به ما یک خانه داد و ما در آنجا زندگی می‌کنیم. در واقع خانه‌مان به نام پدر شوهرم است. بعد از سال‌ها توانستیم بالاخره خانه کوچکی برای خودمان بخریم. من هم در خرید این خانه سهیم بودم و طلاهایم را فروختم. ما آن خانه را اجاره دادیم. دو سال پیش بود که صاحبخانه، پدر و مادرم را از خانه بیرون کرد برای آنها دنبال خانه بودیم که من پیشنهاد دادم،‌ آنها به خانه ما بروند و زندگی کنند.همان ابتدا افشین برایشان اجاره خانه تعیین کرد.

من خیلی ناراحت شدم، ولی حرفی نزدم. افشین درست به همان مبلغی که املاکی تعیین کرده بود، خانه را به پدر و مادرم اجاره داد. من توقع نداشتم آنها مجانی در خانه ما زندگی کنند ولی توقع داشتم حداقل به مبلغی پایین‌تر از بقیه، از آنها اجاره بگیرد. اما افشین مثل غریبه‌ها برخورد کرد. با این حال سعی کردم جنجال راه نیندازم. فقط به او گفتم کاش کمی به پدر و مادرم تخفیف می‌دادی. افشین هم حرفی نزد و قضیه تمام شد. تا این‌که چند وقت قبل، وقتی سر سال شد، افشین در کمال تعجب و ناباوری من گفت باید اجاره خانه را بالا ببرد. او از املاکی پرسید و طبق تعرفه بیرون، اجاره خانه‌ را بالا برد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. به او گفتم حق نداری با پدر و مادرم این طور رفتار کنی. او پدر و مادرم را تحقیر ‌‌کرد. در صورتی که باید به آنها تخفیف می‌داد. خیلی از این قضیه ناراحت شدم. افشین هم کوتاه نیامد و گفت اگر پدر و مادرت از پس کرایه خانه برنمی‌آیند باید خانه را خالی کنند. دیگر صبرم تمام شد. حالا که ما برای افشین غریبه هستیم من هم دیگر نمی‌خواهم کنار این مرد زندگی کنم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من با بدبختی آن خانه را خریدم. درست است که همسرم طلاهایش را فروخت، ولی تمام پول آن خانه را من جور کردم. این سرمایه زندگی ما بود که قرار شد آن را اجاره دهیم و کرایه خانه بخشی از درآمد زندگی ما باشد. ولی همسرم توقع دارد آن را مجانی به پدر و مادرش بدهم تا آنجا زندگی کنند. در صورتی که ما به پول کرایه احتیاج داریم. همسرم توقعی بیجا و زیاد دارد. پدر و مادرش موافق پرداخت اجاره هستند و حتی پدر ایشان دوست ندارد بدون اجاره در آن خانه بماند و وضع مالی‌اش هم بد نیست. راستش من هم نمی‌توانم رفتارهای او را تحمل کنم. برای همین درخواست جدایی دارم.

در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با مشاوره خانواده مشورت کنند.