//
کد خبر: 493085

وقتی دانش زیاد، ساده‌ترین کارها را دشوار می‌کند: حکایت پسر چوپان و شمارش گوسفندان

این داستان می گوید گاهی دانش زیاد در موضوعی نه تنها به حل مسئله کمک نمی کند؛ بلکه مشکلات جدید ایجاد می کند

چوپانی را فرزندی بود زیرک و کاردان…

این پسر به‌ پدر در (احصاء) شمارش و آمارگیری از گوسفندان کمک می‌کرد‌.

هر غروب پسر، گوسفندان را می‌شمرد و چند و چون کار را به پدر گزارش می‌داد تا پدر از نتیجه کارش با خبر شود.

تا اینکه پسر بزرگ شد و به دنبال کسب مدرک راهی شهر شد…

بعد از چند سال تلاش و کوشش و جد و جهد بالاخره پسر باسواد شد و به خدمت پدر بازگشت.

پدر در کمال مسرت روزی از او خواست تا باز در شمارش گوسفندان به او کمک کند؛

فرزند هم با تمام اشتیاق قبول کرد.

گوسفندان وارد آغل شدند، اما گویی کار پسر به انجام نرسیده بود، چون معلوم بود که هنوز نتوانسته آنها را بشمرد.!!

به همین دلیل از پدر خواهش کرد که بار دیگر گوسفندان را برگرداند و از نو وارد آغل کند؛ ولی مثل این که پسر نتوانست برای بار دوم و… بار بعد… هم موفق شود و نصفِ شب شد.!

پدر که تا آن موقع حوصله کرده و چیزی نگفته بود از کوره در رفت و با عصبانیت از پسرش پرسید: قبلاً بار اول گوسفندان را دقیق می شمردی و آمارش را به من تحویل می دادی، اما الان تا نصفِ شب هم از عهده این کار بر نیامده‌ای؟! علت چیست؟!

پسر گفت: قبلاً که با سواد نبودم و ضرب و تقسیم و توان نمی‌دانستم کله گوسفندان را می‌شمردم… اما الان با سواد شده‌ام، پای گوسفندان را می‌شمرم و تقسیم بر ۴ می‌کنم ولی نمی‌دانم چرا جور در نمی‌آید…!!

 

نتیجه: ریشه حل مشکلات در ساه نگاه کردن به آنهاست. گاهی دانش زیاد در موضوعی نه تنها به حل مسئله کمک نمی کند؛ بلکه مشکلات جدید ایجاد می کند! گاهی افراد با پیچیده تر کردن مسائل از حل آنها عاجز می شوند.

دانش، آگاهی و سواد برای رشد و پیشرفت و گام نهادن رو به جلو مفید است و پیچیده کردن دانسته های قبلی گامی به عقب و بازگشت خواهد بود.