کد خبر:
493509
حکایت آسایش دائمی و غفلت از یاد خدا
حکایتهای کهن که ریشه در فرهنگ، آداب و سنن ما دارند، مملؤ از پندها و آموزههایی هستند که خواندن آنها خالی از لطف نیست. بخوانید حکایت امروز را.
آوردهاند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تندرست باشی؟ بهلول گفت: خیر، زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم، آرزو و خواهشهای نفسانی در من قوت میگیرد و در نتیجه، از یاد خدا غافل میمانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار میخواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.