مرد جوان با تهدید چاقو به خواسته اش رسید!
من خودم را خیلی زرنگ فرض میکردم. خانوادهام میگفتند: «این دخترمان سرزباندار است و گلیم خودش را از آب بیرون میکشد.».
شاید همین تعریف و تمجیدهای بیشازحد باعث میشد گاهی ریسک کنم و کارها و رفتارهایی مردانه از خودم نشان بدهم اما، با این اعتمادبهنفس بیجا و الکی، دچار چنین مشکلی شدم. آنقدر ترسیده بودم که صدای کپکپ قلبم را میشنیدم.
میخواستم داد بزنم، صدایم درنمیآمد. پاهایم انگار فلج شده بود و دستهایم مثل بید میلرزید. فقط گریه میکردم. مرد جوان، با تهدید چاقو و توسل به زور، گوشی تلفن همراه و همۀ پولی که از عابربانک گرفته بودم را زورگیری کرد. او، با دیدن یک ماشین وانتنیسان که از روبهرو میآمد، دستپاچه شد. با عجله در خودرو را باز کرد و پیادهام کرد و فرار کرد. کنار جاده نشسته بودم و گریه میکردم که وانت سررسید. با کمک رانندۀ نیسان و همسرش، خودم را به نزدیکترین کلانتری رساندم.
موضوع را به پلیس اطلاع دادم. من، هنگام برگشت از محل کارم به خانه، خیلی عجله داشتم و سوار یک پراید شخصی شدم و، در بین راه، راننده ناگهان به مسیر فرعی پیچید و، با تهدید چاقو، از من زورگیری کرد. مشخصات او را به پلیس دادم.
خوشبختانه پلیس او را دستگیر کرد و من وسایلم را پس گرفتم. واقعاً با این همه اتوبوس و تاکسی، سوار شدن به خودروهای شخصی، که هیچ تعهد و مسئولیتی در قبال مسافر ندارند، میتواند خطرهای زیادی در پی داشته باشد. نکتۀ مهم این است که، تا آن زمان، خودم چندبار از این ماجراها در روزنامهها خوانده بودم اما باز هم غفلت کار دستم داد چراکه فکر نمیکردم من هم یک روز دچار چنین مشکلی بشوم.