خیانت در اوج عشق؛ راز شوم داماد، زندگی عروس را به تباهی کشاند
نوعروس 24 ساله در اوج ناباوری، پرده از خیانت شوهرش با صمیمیترین دوستش برداشت و راهی دادگاه خانواده شد.
نوعروس 24 سالهای در حالی که آشفته و گریان بود، به دادگاه خانواده ونک تهران رفت تا پرده از سرنوشت تلخ خود بردارد. این زن وقتی در برابر قاضی شعبه 875 ایستاد، انگار هنوز خودش نمیدانست چه میخواهد، اما مطمئن بود دیگر در خانه شوهرش جایی برای او نیست: "آقای قاضی، من اعتماد خود را به همسرم کاملاً از دست دادهام و احساس میکنم که دیگر نمیتوانم حرفهای او را باور کنم."
قاضی از او پرسید که چه چیزی باعث شده اعتمادش را به همسرش از دست بدهد. زن جوان پاسخ داد: "من دو سال پیش با همسرم در دانشگاه آشنا شدم. من 25 ساله و او 26 ساله بود. او پسر خوش قیافهای بود و رابطه ما صمیمیتر شد. خانواده ما از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و ... خیلی از او بالاتر بود. در نهایت سال گذشته با هم ازدواج کردیم. او خیلی به من علاقهمند بود، اما به طور ناگهانی متوجه شدم که با یکی از دوستان صمیمی من ارتباط برقرار کرده است."
او در ادامه گفت: "به تازگی متوجه شدم. اصلاً باورم نمیشد که دوستم در حق من چنین کاری انجام دهد اما مهمتر این که باورم نمیشد که شوهرم به من خیانت کند. از مدتها قبل به رفتارهای شوهرم شک کرده بودم. احساس میکردم که رفتارهای آرش فرق کرده است. خیلی سرد با من برخورد میکند. احساس میکردم که آن عشق و علاقه قبلی را ندارد. اما من طبق روال معمول با عشق و علاقه بیشتر به زندگی خود ادامه میدادم تا این که یکی از دوستانم من را از ارتباط شوهرم با ناهید که او هم از دوستان صمیمیام بود مطلع کرد. واقعاً شوکه شده بودم. اصلاً باورم نمیشد. تحقیق کردم و متوجه شدم که موضوع کاملاً جدی است و حقیقت دارد."
عروس جوان در پاسخ به سوال قاضی که پرسید آیا موضوع را به شوهرش گفته است یا خیر، گفت: "بله، گفتم! اول کتمان میکرد بعد با خونسردی موضوع را پذیرفت و گفت که اشتباه کرده است اما خونسردی او و رفتاری که کرده بود من را به شدت عصبانی کرد. مدتی از خانه قهر کردم و به خانه دوستم رفتم چون دلم نمیخواست که خانواده من متوجه شوند. بالاخره آمدم خانه، تصمیم گرفتم که او را ببخشم. او هم ظاهراً پشیمان بود و بسیار غمگین به نظر میرسید. سعی کردم در خودم و وضعیت خانه و ... تغییراتی اساسی ایجاد کنم تا او را پایبند کنم. البته مطمئن هستم که هرگز از این لحاظ در زندگی کم نگذاشتم. من برای راحتی او حتی سرکار هم نرفتم. دلم میخواست درسم را ادامه بدهم اما ندادم تا فقط زن زندگی باشم. ظاهراً رابطه او با من خوب است اما آن گرمی و صمیمیت گذشته را ندارد. دیگر آن عشق و علاقه در او دیده نمیشود. البته او در گذشته افسردگی داشته که بعد بهبود یافته است. من به او کمک زیادی کردم از جمله شرایط ادامه تحصیل او را فراهم کردم."
عروس جوان در پاسخ به این سوال که به نظر او چه عاملی باعث شده شوهرش به سمت زن دیگری برود، گفت: "نمیدانم شاید من کوتاهی کردهام. آن طور که دوست داشت نبودم. البته هرگز از رفتار او چنین برداشتی نداشتم. او به راحتی از عملکرد خود معذرتخواهی کرد و ظاهراً پشیمان بود. البته من هم به موقع موضوع را فهمیدم. اما همانطور که گفتم او مثل گذشته نیست و من نمیدانم چه کار باید بکنم."
او در پاسخ به این سوال که آیا هنوز به آن خانم علاقهمند است یا خیر، گفت: "نه، به طور قطعی نمیتوانم این را بگویم. البته دوست من خودش را به کلی کنار کشیده است اما همسر من دیگر مثل گذشته نیست. منظورتان چیست؟ احساس میکنید که احتمال دارد مجدد به چنین کاری دست بزند؟ بله. این احساس خیلی من را اذیت میکند ولی او هم رفتاری نمیکند تا این احساس در من کمتر به وجود آید."
عروس جوان در پاسخ به این سوال که آیا تصمیمش برای طلاق جدی است یا خیر، گفت: "واقعاً نمیدانم. حس میکنم که دیگر نمیتوانم با او زندگی کنم. اما اگر طلاق بگیرم کجا بروم نه پول دارم و نه کار، دستم به جایی بند نیست حتی اگر مهریهام را بگیرم اما میدانم دیگر نمیتوانم با شوهرم زیر یک سقف زندگی کنم."
بنا به این گزارش، قاضی دادگاه خانواده دستور داد تا شوهر این زن احضار شود و جلسه رسیدگی در حضور هردوی آنان برگزار شود.