//
کد خبر: 503042

فقط به خاطر پول؛ پرده از راز خیانت یک مرد برداشته شد!

هانیه، زنی که پنج سال پیش با پسرعموی خود ازدواج کرد، پس از خیانت همسرش، تصمیم به جدایی گرفته است. او فاش می‌کند که همسرش، تنها به خاطر ثروت خانواده‌اش با او ازدواج کرده است.

ازدواج، پیوندی مقدس و مبتنی بر عشق و اعتماد است. اما گاهی اوقات، این پیوند، به دلیل انگیزه‌های مادی و خیانت، به کابوسی دردناک تبدیل می‌شود. داستان هانیه، زنی که قربانی خیانت همسرش شده است، نمونه‌ای از این واقعیت تلخ است. او که با امید به یک زندگی مشترک پایدار، با پسرعموی خود ازدواج کرده بود، پس از پنج سال، متوجه می‌شود که همسرش، تنها به خاطر ثروت خانواده‌اش با او ازدواج کرده و با زن دیگری رابطه دارد.

این خیانت، نه تنها زندگی هانیه را ویران کرده، بلکه باعث ایجاد اختلاف و درگیری در خانواده‌های او و همسرش نیز شده است. او اکنون، پس از دو سال تلاش برای حفظ زندگی مشترک، تصمیم به جدایی گرفته است.

هانیه، زنی که پنج سال پیش، به اصرار خانواده‌ها، با پسرعموی خود، سعید، ازدواج کرد، اکنون در آستانه جدایی از او قرار دارد. او فاش می‌کند که همسرش، تنها به خاطر ثروت خانواده‌اش با او ازدواج کرده و با زن دیگری رابطه دارد.

هانیه و سعید، از کودکی با هم بزرگ شده بودند و هانیه، سعید را همسر آینده خود می‌دانست. اما سعید، که به دنبال دسترسی به ثروت خانواده هانیه بود، با او ازدواج کرد و همزمان، با زن دیگری نیز رابطه داشت.

هانیه، پس از پنج سال زندگی مشترک، متوجه خیانت همسرش می‌شود. او می‌گوید: "من برادر ندارم. پدر و عمویم در کار پارچه هستند. آنها می‌خواستند کسب و کارشان را به سعید بسپارند، به همین خاطر عمویم اصرار کرد با سعید ازدواج کنم که این کسب و کار محکم‌تر شود و همچنان ادامه پیدا کند، تا اینکه دو سال قبل فهمیدم سعید با زن دیگری رابطه دارد."

خیانت سعید، باعث ایجاد اختلاف و درگیری در خانواده‌های آن‌ها می‌شود. هانیه می‌گوید: "دو سال است درگیر این طلاق هستم. خانواده من و عمویم به هم ریخته است. دو برادر با هم سرسنگین هستند و علت همه اینها سعید است."

هانیه، پس از دو سال تلاش برای حفظ زندگی مشترک، تصمیم به جدایی می‌گیرد. او می‌گوید: "او از ابتدا هم دختری دیگر را می‌خواست اما برای اینکه پول پدرم را هم به دست بیاورد با من ازدواج کرد. او به من گفت که دیر یا زود طلاقم می‌داد. همسرم من را تحقیر کرده و من هم دیگر حاضر نیستم با او زندگی کنم."