چرا اغلب فیلمهای اروپایی و هالیوودی جذاب هستند
چرا با وجود تفاوت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همچنان فیلمهای هالیوودی و اروپایی طرفداران زیادی دارد و از دیدن آنها بیش از آثار ایرانی لذت می بریم؟ جدا از ابزار و امکانات چه عناصری دیگری وجود دارند که آثار خارجی را جذابتر می کنند؟
سینمای ایران با وجود قدمت زیادش هنوز کامل نیست؛ زیرا برخی از ژانرها در ایران هیچ تعریفی ندارند، البته همه این ماجرا و نقص به کارگردان ها و عوامل پشت دوربین باز نمی گردد و فیلمنامه نویسان نیز در این کاستی سهیم هستند.
جدا از اینکه پرداختن به یک سبک (مثلأ ژانر وحشت)، عوامل، ابزار و بودجه تولید بالایی می طلبد؛ اما پرداختن به سوژه های مختلف توسط فیلمنامه نویسان کار سختی نیست.
چرا فیلمهای اروپایی و هالیوودی از آثار ایرانی جذابترند؟
سوژه یابی یکی از وظایف مهم و بزرگ یک فیلمنامه نویس است، چرا که ایده مناسب و سوژه بکر است که چون منبع تغذیه ای قصه را پیش می برد.
چرا فیلمهای هالیوودی همیشه جذابند؟
فیلمهای هالیوودی و اروپایی همیشه از آثار ایرانی جذاب ترند که یکی از دلایل عمده آن همان انتخاب سوژه است.
سینمای غرب علاوه بر ابزار پیشرفته فیلمسازی به فیلمنامه های چفت و بست دار مجهز است؛ آثاری مکتوب که برای هر مرحله آن تیمی مجزا تلاش می کنند و در نهایت این گروه است که فیلمنامه نهایی را می نویسد نه شخص!
نویسندگان اروپایی و آمریکایی در اطراف خود به دنبال سوژه می گردند و از حوادث و اتفاقات پیرامونشان الهام می گیرند. بی شک در هر کشوری وقایع زیادی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ می دهد که هر کدام از آنها می توانند سوژه ساخت فیلم شوند تا به این ترتیب هنرمند نسبت به اتفاقات اطرافش بی تفاوت نباشد و بوسیله هنرش در رفع نقص های موجود بکوشد.
در ایران اما وضعیت به این شکل نیست و فیلمنامه نویسان که معمولأ کارگردان اثرشان نیز هستند، پیش از نگارش فیلمنامه به بودجه تولید فکر می کنند و اثرشان را بر اساس توان مالی و ابزاری خود پیش می برند که همین نکته مهم، خود یکی از دلایل ضعف آثار ایرانی است، زیرا در چنین مواردی نویسنده به ناچار از موضوعی که در ذهن دارد چشم می پوشد و حتی ممکن است از پرداختن به سوژه ای بکر منصرف شود.
ایران از لحاظ اقلیمی و حتی اجتماعی و سیاسی کشور حادثه خیزی است و مملو از سوژه هایی است که می توانند دستمایه ای اثری متفاوت شوند یا لااقل الهام بخش ایده ای باشند که به آثار عاشقانه تکراری و کمدی های دم دستی شباهت نداشته باشد.
بی شک تولید آثار ضعیف سینمایی مخاطب را به سطحی نگری تنزل خواهد داد و این در حالی است که می توان به سوژه های پر کشش و نو پرداخت، آنهم با بودجه نسبتأ کم؛ تا به این ترتیب مخاطب سینما بیش از این به قهقرا نروند و عمیق تر بیاندیشند.
به جز اتفاقات تاریخی، شاید انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله، تنها وقایع مهمی باشند که فیلنامه نویسان جدی به آنها پرداخته اند و گاه البته فیلمی درباره حوادث سیاسی معاصر که فیلم «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی، «سیانور» ساخته بهروز شعیبی، «ماجرای نیمروز» ساخته محمدحسین مهدویان برخی از آنهاست.
اخیرأ نیز مصطفی کیایی کارگردان فیلمهای«ضد گلوله»، «خط ویژه»، «عصر یخبندان» و «بارکد» به فیلمی به نام «چهار راه استامبول» را کلید زده که موضوع آن درباره واقعه پلاسکو و تخریب این ساختمان است.
بی شک، موضوعات زیاد دیگری وجود دارند که به تازگی رخ داده اند و می توان با پرداختن به آنها آثار درخوری تولید کرد. حادثه ترورسیتی مجلس، برخورد دو قطار خط سمنان مشهد، سیل های مکرر و تصادفات هر ازگاه اتوبوس دانش آموزان از جدید ترین اتفاقاتی هستند که می توان به آنها پرداخت.
کاش فیلمسازان سینمای ایران قدری فیلمنامه را جدی تر بگیرند و در نوع انتخاب سوژه دقت بیشتری به خرج دهند تا این ضعف همیشگی که همواره در سینمای ایران وجود دارد بر طرف شود. امید که چنین باشد.