استفاده ابزاری آمریکا از سازمان ملل
مساله اصلاحات در سازمان ملل و انطباق آن با واقعیات و تحولات عصر کنونی ازجمله مهمترین مطالبات شمار زیادی از کشورهای عضو این نهاد بینالمللی تلقی میشود.
در سالهای گذشته تلاشهای گستردهای برای اصلاحات در ساختار سازمان ملل متحد و بهبود بخشیدن به نقش این سازمان برای حل و فصل بحرانهای بینالمللی صورت گرفته است، با این حال این مساله به دلیل اختلافنظر بین کشورهای عضو تاکنون صورت عمل به خود نگرفته و همچنین ابتکارهای مطرح برای اصلاحات در شورای امنیت نیز تاکنون مورد توافق همه کشورهای عضو دائم این شورا قرار نگرفته است. با این حال اصلاح ساختار کنونی سازمان ملل بخصوص شورای امنیت این سازمان که میراث به جا مانده از دوره جنگ سرد است و با واقعیات و ساختار جهان کنونی انطباق ندارد، از بیشترین اهمیت در برهه کنونی که شاهد تغییر ساختار نظام بینالمللی به سوی چند قطبی شدن هستیم برخوردار است.
آغازاصلاحات موثر و معنیدار!
آمریکا و همپیمانان آن ازجمله انگلیس در چارچوب منافع خود، تحرکی جدید را برای عملی شدن اصلاحات در جریان هفتاد و دومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل صورت دادهاند. در این خصوص پیشنویس اعلامیه سیاسی 10 مادهای که ایالات متحده تهیه کرده بود، توسط نیکی هیلی نماینده آمریکا به مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شد و 128 کشور آن را امضا کردند.
در این اعلامیه از تلاش آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل برای «آغاز اصلاحات مؤثر و معنیدار» در سازمان ملل حمایت و بر تبدیل سازمان ملل به نیرویی موثرتر در مواجهه با بحرانهای جهانی تاکید شده بود، اما این اعلامیه با مخالفت برخی کشورها ازجمله روسیه و چین مواجه شد و ایران هم به آن رای نداد. مقامهای روسی میگویند از اصلاحات سازمان ملل برای کاستن از بوروکراسی کنونی در آن پشتیبانی میکنند، اما هر تغییری در ساختار این نهاد باید از طریق گفتوگوی اعضای آن حاصل شود و نه از طریق اعلامیهای که آمریکا به تنهایی ارائه میکند. بهرغم خواست آمریکا برای اصلاحات در سازمان ملل باید به یاد داشت که ماهیت و اهداف مدنظر آمریکا از اصلاحات در این نهاد بینالمللی، با دیگر درخواستها برای اصلاحات در سازمان ملل متفاوت است.
ترامپ بارها سازمان ملل و عملکرد آن را مورد انتقاد قرار داده و این نهاد بینالمللی را از دیدگاه آمریکا یک سازمان منفعل و بیاعتبار دانسته است. نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل حتی پا را فراتر از این گذاشته و مدعی شده دوره بی احترامی سازمان ملل به آمریکا به پایان رسیده است. منظور وی از بیاحترامی مخالفت بسیاری از کشورهای عضو این سازمان با سیاستها و مواضع آمریکا در مجمع عمومی و نیز رای منفی آنها به بیانیهها و قطعنامههایی است که آمریکا در چارچوب اهداف خود ارائه میکند.
زیادهخواهی آمریکا
واشنگتن بر این تصور است که چون بیشترین سهم را از بودجه سازمان ملل میپردازد، لذا این نهاد بینالمللی نیز باید آماده اجرای خواستهها و فرامین آن باشد.
در حالی که تحولات بینالمللی بویژه پایان نظام دو قطبی و دوره ابر قدرتی آمریکا و تحول نظام بینالمللی به سوی نظام چند قطبی، برخلاف میل واشنگتن، موجب ظهور دیگر قدرتهای سیاسی و اقتصادی مانند چین، روسیه، هند و نهادهای بینالمللی مانند بریکس شده که آشکارا با اهداف آمریکا به مخالفت برخاستهاند. طبیعتا در عرصه سازمان ملل نیز همین مخالفت با سلطهگری و هژمونی آمریکا وجود دارد و بارها کشورهای عضو برخلاف منافع و خواستههای ایالات متحده رای دادهاند.
آمریکا خواهان وجود سازمان ملل نه به عنوان نهادی بینالمللی شامل همه کشورها که بتوانند به نحو مساوی در باره مسائل جهانی ابراز نظر و رای دهند، بلکه صرفا به مثابه ابزاری برای استفاده واشنگتن از آن در راستای حمایت از سیاستهای این کشور و نیز حفظ منافع آمریکا و متحدان آن است. کما این که شاهد بودیم صدور قطعنامه 2334 شورای امنیت در اواخر دسامبر 2016که برای نخستینبار رژیم صهیونیستی را به دلیل ادامه شهرک سازی در اراضی اشغالی 1967 محکوم کرده و خواهان توقف آن شد، با واکنش منفی ترامپ مواجه شد و آن را قطعنامهای ناعادلانه قلمداد کرد. در واقع آمریکا خواهان وجود سازمان ملل به صورتی است که در راستای خواستهها و اهداف آن حرکت کند و لذا هیچ گونه اقدام و موضعگیری مستقل آن را (که بویژه از سوی کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها دنبال میشود) برنمیتابد.
در عین حال آمریکا با توجه به حق رای مساوی همه کشورها در سازمان ملل بویژه در مجمع عمومی با توجه به توان تاثیرگذاری کشورهای کوچک از طریق رای یکپارچه در باره مسائلی که در این مجمع مطرح میشود، شدیدا از این مساله ناخرسند است. با این حال میتوان پیشبینی کرد عملی شدن اصلاحات مدنظر آمریکا در سازمان ملل با مقاومت شمار زیادی از کشورها ازجمله رقبا و دشمنان آمریکا مواجه خواهد شد.