بعد از گذشت 20 سال؛ اعتراف بهقتل همسر + عکس
مرد 63 ساله که 20 سال پیش در شرق تهران همسرش را کشته و مخفیانه زندگی میکرد، به خاطر عذاب وجدان تسلیم شد.
، بعد از ظهر دوشنبه مردی 63 ساله به کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس رفت و مدعی شد 20 سال پیش در جریان درگیری در خانهشان در محله حکیمیه تهران زنش را کشته و از آن زمان فراری است. با توجه به گفتههای پیرمرد، ماموران موضوع را بررسی کردند معلوم شد ماجرا صحت دارد و پرونده برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
دیروز متهم برای تحقیقات به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به بازپرس محسن مدیرروستا گفت: من فقط براثر یک لحظه عصبانیت و بگو مگو باعث مرگ همسرم شدم. او را دوست داشتم و هیچ وقت فکر نمیکردم زندگی مشترکمان بعد از 21 سال و داشتن سه پسر اینطور رنگ سیاهی بگیرد. در این 20 سال عذاب داشتم اما ترسیدم و جرات نداشتم تسلیم شوم. پشیمانم و از فرزندانم میخواهم مرا ببخشند، اشتباه کردم. هر مجازاتی برایم در نظر بگیرند، میپذیرم.
مرد همسرکش پس از بازجویی به پلیس آگاهی منتقل شد. این در حالی بود که یکی از پسرانش با حضور در شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، اعلام کرد گفتههای پدرش صحت دارد و قاتل مادرشان است اما بعداز این همه سال از او کینه ندارد و میخواهد وی را ببخشد. بنابراین قرار شد دو برادر او نیز برای تحقیقات و ثبت رضایت خود در دادسرا حاضر شوند.
هاشم آرام کنج اتاق شعبه نشسته بود و مدام با دستبندش بازی میکرد. مویی سفید کرده و ناراحتی، پشیمانی و عذابی که در این 20 سال با او همراه شده در چهره اش نمایان است.
از روز قتل همسرت بگو؟
با هزینه کارگری زندگیام را میگذراندم. همدیگر را دوست داشتیم و با هم دعوای آنچنانی نداشتیم. آن روز بعداز ظهر از محل کارم به خانه آمدم. روی راهپلههای منتهی به حیاط با همسرم روبهرو شدم، برسر مسألهای پیش پا افتاده دعوایمان شد.او را از پلهها هل دادم تا کنار برود که تعادلش را ازدست داد و از 9 پله سقوط کرد. بالای سرش رفتم، غرق در خون بود. ترسیدم و در نبود بچهها مقداری پول و لباس برداشته و فرارکردم. از آن زمان زندگی مخفیانهام شروع شد. به شهر آمل رفتم و ارتباطم با بچهها و خانواده ام قطع شد.
چطور متوجه مرگ همسرت شدی؟
چند ماه بعد، از طریق دوستی که نزد او کار میکردم، متوجه مرگ همسرم شدم. در این سالها ازدواج نکردم و با کارگری هزینه زندگیام را تامین میکردم.
سابقه داری؟
قبل از جنایت سه ماه به خاطر اعتیاد به کمپ اجباری رفتم. یک سال بعداز جنایت اعتیادم را ترک کردم.
به گفته پسرت 15 سال پیش قتل را انجام دادی؟
آنطور که حافظهام یاری میکند ، قتل همسرم 20 سال پیش بود.
چرا تسلیم نشدی؟
هر شب کابوس روز جنایت و چهره همسرم را میدیدم. بارها خواب او را دیدم، چندبار خواستم تسلیم شوم اما ترسیدم .
در این سالها با پسرانت در ارتباط بودی؟
ارتباط نداشتم. 12 سال پیش یکی از اقوام شماره تلفن پسر بزرگترم را داد با او حرف زدم. میگفت اگر تسلیم شوی رضایت میدهم.
بعد از این همه سال چه اتفاقی باعث شد تسلیم شوی؟
20 روز پیش به تهران آمدم. در ساختمانی نیمهکاره کار میکردم. یک روز قبل خواب همسرم را دیدم و بعد به کلانتری رفتم و تسلیم شدم و برای اولین شب آرام خوابیدم.