پسر 15 ساله با آبرویم بازی کرد
یک عمر با آبرو زندگی کرده بودم و تا حالا پایم به اینجور جاها باز نشده بود اما بچه تهتغاریام آبرویم را به بازی گرفت و مرا به اینجا کشاند. خوشبختانه رضایت شاکی را جلب کردیم و موضوع ختم به خیر شد.
از شما چه پنهان پارسال پسر و دختر بزرگم برای تولد برادر کوچک خود یک گوشی تلفن همراه هدیه خریدند. او خیلی خوشحال بود و از تمام سوراخسنبههای فضای مجازی در گوشی تلفنش سر درآورد. همسرم از این بابت ابراز نگرانی میکرد. میگفت با این بچه صحبت کن و درباره تهدیدهای فضای مجازی با او حرف بزن اما من حوصله نداشتم با این بچه که خیلی هم لوس و ننر بار آمده بود کلکل کنم. چند روز قبل یک دوچرخه با خودش به خانه آورد. میگفت این دوچرخه همکلاسیاش است و با هم به مدرسه میروند.
موضوع را زیاد جدی نگرفتم تا اینکه امروز مردی با فرزندش جلوِ خانه سر و صدا راه انداخت و سراغ دوچرخه را گرفت. من که روحم هم خبر نداشت ماجرا از چه قرار است جلو رفتم. آنها موضوع را به پلیس Police اعلام کرده بودند. به کلانتری که آمدیم تازه فهمیدم پسر ۱۵سالهام چه دستهگلی به آب داده است. او دوچرخه را در مسیر برگشت از مدرسه از جلوِ مغازهای دزدیده و به پیشنهاد دوستش آگهی فروش آن را در سایت فروش مجازی گذاشته بود. مالباخته با دیدن آگهی به عنوان خریدار با او تماس میگیرد و ردش را پیدا میکند.
من از خجالت آب شدم. با معذرتخواهی از صاحب دوچرخه گفتم که حاضرم ضرر مادی و حتی خسارت روحیای که به فرزندش وارد شده است را از صمیم قلب جبران کنم. امیدوارم بچه کمتجربهام نیز درک کند چه خطایی کرده است. اگر همان روز اول از او میخواستم تکلیف دوچرخه را روشن کند اینطوری نمیشد. البته باید به همه پدر و مادرها بگویم با فرزندان خود بخصوص بچههای تهتغاری خانواده دوست باشند و با محبت بیشازاندازه یا کممحبتی آنها را عقدهای بار نیاورند. کارشناس اجتماعی کلانتری ما را به مرکز مشاوره آرامش پلیس معرفی کرد تا بتوانم منطقی و درست با این مشکل پسرم برخورد کنم و اگر خودم هم ایرادی دارم آن را رفع کنم.