این دو مرد به جای تعمیرگاه زن جوان را به کوچه فرعی بردندو...
برای رهن خانه پول نیاز داشتیم. صاحبخانه گیر داده بود که یا باید پولی روی رهن بگذارید یا به فکر خانهای دیگر باشید. فکر شوهرم حسابی درگیر شده بود. پیشنهاد دادم ماشین پراید صفرکیلومترمان را با یک ماشین ارزانتر عوض کنیم و هرچهزودتر جواب صاحبخانه عجول را که انگار سیل آمده است و مال و اموالش به تاراج میرود بدهیم.
شوهرم با نوشتن کلمه «فروشی» و شماره تلفن همراهش روی یک تکه کاغذ، آن را پشت شیشه ماشین نصب کرد. او میگفت یک آگهی هم در سایت «دیوار» میگذاریم و بیهیچ خرج اضافهای ماشین را میفروشیم.
بعدازظهر، من به خانه خواهرم رفتم و سرشب که برمیگشتم، دو مرد جوان با اشاره دست از من خواستند توقف کنم. از کنارشان که رد شدم، با شنیدن کلمه «فروشی»، پدال ترمز را فشار دادم. دو مرد غریبه جلو آمدند و درباره مدل و مقدار رنگشدگی ماشین سؤالهایی پرسیدند. آنها تقاضا داشتند تأیید فنی خودرو را هم از یک تعمیرگاه در همان نزدیکی بگیرند. مانده بودم چهکار کنم. چند بار به شوهرم زنگ زدم. او سرکار بود و جواب نمیداد. چون دو مرد جوان ادعا میکردند پولشان نقد است، تصمیم گرفتم همراهشان بروم و ماشین را به تعمیرکار نشان دهیم. آنها سوار ماشینم شدند. پس از طی مسافتی کوتاه، از من خواستند به کوچهای فرعی بپیچم. از پچپچ کردن و طرز نگاهشان فهمیدم قصد دارند خودرو را سرقت کنند. توقف کردم و گفتم: «بروید تعمیرکار را بیاورید همینجا.» آنها تهدید کردند حرکت کنم یا بیسروصدا پیاده شوم. در این لحظه، چند نفر را دیدم که از خانهای بیرون آمدند. پیاده شدم داد و فریاد کردم. دو مرد جوان از ترس پا به فرار گذاشتند.
موضوع را به کلانتری۴۳ اطلاع دادیم. من اشتباه کردم و خوب شد زود فهمیدم ماجرا از چه قرار است. اصلا فروختن ماشین به این شکل اشتباه است. باید از طریق یک بنگاه معاملات دارای مجوز اقدام میکردیم و حتی اگر آگهی هم میدادیم، قرار بازدید را در بنگاه میگذاشتیم.