این اعدامی 3 بار پای چوبه دار رفت و اعدام نشد
مرد جوان که به دنبال اختلاف خانوادگی برادرزنش را در میدان تره بار کشته و سه بار پای چوبه دار رفته بود سرانجام توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد.
ساعت پنج بامداد بیست و هشتم مرداد 92 به کلانتری 152 خانی آباد خبر رسید درگیری در فازیک میدان تره بار مرکزی تهران به خون کشیده شده و در آن بین مرد 30ساله ای به نام ولی کشته شده است.
پلیس بلافاصله به محل درگیری رفت و دریافت ولی پس از درگیری با دو برادرزنش به نام های نادر و ناصر در خون غلتید و متهمان بلافاصله گریختند. در آن بین یکی ازشاهدان جنایت به مأموران گفت: ولی درسالن شماره 7ودرکنارداییاش میوه میفروخت و دو برادرزنش نیز در همان سالن حجره داشتند. آنها از قبل هم چند بار به خاطرگذاشتن میوه جلوی در حجره با هم درگیر شده بودند اما امروز صبح درگیری شان بالا گرفت و نادر با چاقو به گردن ولی زد.
به دنبال اطلاعاتی که پلیس به دست آورد دو برادر بازداشت شدند.
نادر 26ساله گفت: از ابتدای زندگی مشترک با همسرم اختلاف داشتم به همین خاطر برادرزنم از من دل خوشی نداشت و مدام با من درگیر بود. او بارها در میدان میوه و تره بار دعوا راه انداخته بود. تا اینکه امروز صبح بار دیگر با من درگیر شدیم. او به سمتم حمله کرد و من با چاقویی که در دست داشتم یک ضربه به گردنش زدم.در این درگیری برادرم نقشی نداشت.
نادر در شعبه 71دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد.حکم اعدام در دیوان عالی کشور تایید شده بود که نادر پای چوبه دار رفت اما دقایقی قبل از اجرای حکم توانست از اولیا دم مهلت چند روزه بگیرد. وی در حالی که در این مدت نتوانسته بود رضایت اولیای دم را جلب کند بار دیگر پای چوبه دار رفت اما این بار نیز اجرای حکم با درخواست اولیای دم به تعویق افتاد.سرانجام نادر وقتی برای سومین بار پای چوبه دار رفته بود با التماس و به خاطر دختر خردسالش توانست رضایت خانواده قربانی را جلب کند.به این ترتیب از قصاص رهایی یافت و دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی و با حضور یک مستشار تشکیل شد نادر گفت: قبول دارم با همسرم اختلاف داشتم اما این اختلافها ارتباطی با برادرزنم نداشت.ما صبح زود به خاطر بار میوه با من درگیر شدیم و کار به کتک کاری کشید و من هم چاقو کشیدم .
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: در این مدت همسرم از من جدا شد.حالا دخترم 8سال دارد و من فقط به خاطر آینده او تلاش کردم تا زنده بمانم. من و خانواده ام با سختی زیاد توانستیم با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کنیم. حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم به خاطر دخترم در مجازاتم تخفیف قائل شوند. من قصد دارم بعد از آزادی از زندان گذشته ام را جبران کنم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.