با صدف قرار داشتم، پدرش آنجا بود و مرا به خانه ای برد و ..!
مرد میانسال برای خلاصی از خواستگار سمج دخترش نقشه ربودن او را طراحی کرد و او را دو شبانه روز به گروگان گرفت.
چندی قبل مردی جوان با حضور در پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران از پدر دختر مورد علاقهاش به اتهام آدمربایی شکایت کرد.
شاکی به افسر تحقیق گفت: چند ماه پیش در یک کانال تلگرامی با دختری 20 ساله ای به نام صدف آشنا شدم. در جریان این دوستی، به هم علاقهمند شده و بهطور حضوری همدیگر را در کافیشاپ یا رستوران ملاقات کردیم. ارتباط و علاقهمان بیشتر شد. بعد از مدتی تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. حتی همراه خانوادهام به خواستگاریاش رفتیم اما پدر او حاضر به این ازدواج نبود و مدام میگفت دخترش باید با پسر یکی از اقوامشان ازدواج کند.
مرد جوان ادامه داد: چند روز پیش دختر مورد علاقهام با من تماس گرفت و اعلام کرد پدرش برای آخرینبار قصد دارد با من حرف بزند و با دادن نشانی مغازهای از من خواست برای دیدن او به آنجا بروم. روز بعد به نشانیای که دختر مورد علاقهام به من داده بود، رفتم .هرچه جستوجو کردم خبری از آن مغازه نبود. نیم ساعتی ماندم، همین که خواستم آنجا را ترک کنم، خودرویی مقابلم توقف کرد که متوجه شدم سرنشین آن پدر دختر مورد علاقهام است. او از من خواست سوار خودرویش شوم. به گمان اینکه میخواهد درباره ازدواج با دخترش حرف بزنیم، به وی اعتمادکرده و سوار خودرویش شدم.
جوان ادامه داد: او بعد از طی مسافتی مقابل خانهای در اطراف شهریار توقف کرد و مرا به آن خانه برد. چند ساعتی آنجا بودیم و با هم برسر مساله ازدواج من و دخترش حرف زدیم. بعد از آن مدعی شد دخترش به خانه یکی از اقوامش در یکی از شهرهای اطراف رفته است. بهتر است به آنجا برویم و او را هم سوار کنیم و بعد به شهریار بازگردیم. بعد از چند ساعت او مقابل خانهای توقف کرد و مرا به داخل خانه دعوت کرد. کسی جز ما در آنجا نبود. بعد از نیم ساعت به موضوع مشکوک شده و میخواستم خانه را ترک کنم که او با چوبی که دستش بود، مرا بشدت کتک زد. در حالی که بدحال شده بودم، دست و پایم را با طناب بست و مرا در اتاق حبس کرد. فریاد میزد این سزای فردی است که به خواستگاری دخترم بیاید. آنقدر در این خانه محبوس میشوی تا بمیری. دو شبانهروز در آن خانه زندانی بودم تا اینکه با هزار بدبختی توانستم دست و پایم را باز کنم. بعد با خانوادهام تماس گرفتم و درخواست کمک کردم. آنها به خانه مورد نظر آمدند و مرا نجات دادند. زمانی که با دختر مورد علاقهام تماس گرفتم، متوجه شدم او با تهدید پدرش مجبور شده مرا به آنجا بکشاند. نمیدانست او قصد آدمربایی داشته است. من از پدر دختر مورد علاقهام شکایت دارم.
با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد و متهم میانسال تحت تعقیب پلیس قرار گرفت ودو روز پیش بازداشت شد.
مرد آدمربا با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و به افسر تحقیق گفت: شاکی علاقه بسیاری به دخترم داشت اما من حاضر به این وصلت نبودم و میخواستم او با پسر یکی از اقوامم ازدواج کند. پسر خواستگار دستبردار نبود. نقشه ربودن خواستگار را کشیدم تا برای همیشه دخترم را فراموش کند.
دخترم را تهدید کرده و به زور از او خواستم هر طور شده جوان خواستگار را به محل ملاقات بیاورد تا با او حرف بزنم. درباره اینکه قصد ربودن وی را دارم، حرفی نزدم و او از ماجرا خبر نداشت. پسر جوان را دو روز در خانه یکی از اقوام در شهری اطراف شهریار زندانی کرده بودم تا عشق و عاشقی از یادش برود. پس از تحقیقات برای این مرد به اتهام آدمربایی قرارقانونی صادر شد.