//
کد خبر: 67051

فرزاد موتمن در «کافه فیلم» مطرح کرد:

سعید آقاخانی برای ایفای نقش کارگر در «خداحافظی طولانی» بهترین انتخاب بود/به آقاخانی گفتم سیمرغ می گیری و گرفت

کارگردان فیلم سینمایی «خداحافظی طولانی» که از شبکه «آی فیلم» برای مخاطبان این شبکه پخش شد، از ماجرای انتخاب سعید آقاخانی برای ایفای نقش اول مرد در این فیلم، که به دلیل تجربه های متعدد آقاخانی به عنوان بازیگر آثار کمدی ، دور از ذهن به نظر می رسید، گفت.

به نقل از روابط عمومی شبکه تلویزیونی «آی فیلم»، برنامه سینمایی «کافه فیلم» پنجشنه شب با حضور فرزاد موتمن با محوریت فیلم «خداحافظی طولانی» از این شبکه پخش شد.

 

فرزاد موتمن کارگردان این فیلم با اشاره به علاقه‌اش به سینما گفت: قبل از اینکه فیلم‌ساز باشم بیننده فیلم و عاشق فیلم دیدن هستم. از بچگی انواع فیلم را دوست داشتم و خودم را محدود به یک ژانر و نوع محدود از فیلم نمی‌کردم و به‌عنوان یک بیننده، احساس می‌کردم سینما به شدت وسیع است و من همه آن را دوست داشتم.

 

وی افزود: وقتی بزرگ‌تر شدم و دانشگاه رفتم، باز سلیقه‌ام خیلی گسترده بود. وقتی خواستم فیلم بسازم، این ویژگی با من بود و خودم را محدود نمی‌کردم. عامل دیگر این بود که فیلمنامه فیلم‌هایم را خودم ننوشتم و دیگران نوشته‌اند؛ درنتیجه من سازنده نهایی هیچ‌کدام از فیلم‌هایم به‌جز «سراسرشب‌» نیستم و همیشه یک نویسنده با من بوده که بخشی از کار به او تعلق دارد.

 

این کارگردان در ادامه به وضعیت سینمای ایران اشاره و تصریح کرد: به‌نظرم می‌آمد یکی از مشکلاتی که در سینمای ایران داریم تک‌ژانری بودنمان است؛ مشکلی که در دهه هفتاد هم داشتیم و همه فیلم‌ها ملودرام و اکشن بودند. من در همان زمان، فیلم‌های مستند می‌ساختم و وقتی مجله‌ها را می‌خواندم می‌دیدم چقدر شاکی‌اند ازاینکه تنوع ژانر نداریم. وقتی خودم شروع کردم به ساخت فیلم داستانی، این را وظیفه خودم دیدم که در ژانرهای مختلف کار کنم. کم‌وبیش این اتفاق افتاد؛ ولی سخت بود. برای اینکه اتفاقاً دوره‌ای که من کار می‌کنم دوره‌ای است که به‌نحوی اساساً سینمای ما دوژانره است؛ یا فیلم‌هایی که به آن می‌گویند طنز و حتی نمی‌گویند کمدی، یا فیلم‌های درام اجتماعی.

 

کارگردان فیلم «خداحافظی طولانی» در ادامه به فیلم‌هایی مورد علاقه خودش که آنها را ساخته اشاره کرد و گفت: در فیلم‌های خودم «صداها» و «سایه روشن» را خیلی دوست دارم.

 

این کارگردان در مورد نهمین فیلم سینمایی خود توضیح داد و گفت:«خداحافظی طولانی» یک فیلم عاشقانه کارگری است ولی صفحه اول فیلم‌نامه را که خواندم به‌شدت یاد فیلم‌های وسترن‌ دهه هفتاد افتادم. مردی وارد کارخانه‌ای می‌شود که او را نمی‌شناسیم. کارگرهای کارخانه از حضورش راضی نیستند و دستگاه‌ها یکی‌یکی خاموش می‌شود. ما می‌فهمیم این مرد گذشته‌ای دارد که این گذشته برای جمع ناخوشایند است. این مرد مستقیم می‌رود سراغ رئیس کارخانه و ما تا حدودی به گذشته‌اش پی می‌بریم. عین این فیلم‌های وسترن دهه هفتاد است که مردی بدون اسم وارد شهری می¬شود که کسی او را نمی¬شناسد. احساس کردم قصه به من این اجازه را می-دهد که فیلم را در میزانسن¬های وسترن ببینم، خصوصا این که «خداحافظی طولانی» قصه چندانی ندارد و ساکن است. به طور غریزی مشتاق شدم فیلم را شبیه فضای وسترن بسازم. لانگ شات، جاده¬های متروکه و کم رفت و آمد و در فضاهای ریل آهن. یکی دیگر از دلایلی که فیلم در نظرم شبیه وسترن بود تم مقابله فرد با جمعیت بود.

 

موتمن در ادامه برنامه «کافه فیلم» گفت: یکی از سخت‌ترین چیزها در فیلم، کارگر بودن مرد است چون با مردی روبه‌رو هستیم که آشکارا مشکل روحی دارد، خواب و خیال می‌کند و با یک زن مُرده در خیالش زندگی می‌کند، این در حالی است که معمولا در فیلم‌ها اکثرا این نوع بیماری‌ها را در کاراکترهای ثروتمند یا متوسط دیده‌ایم. به همین خاطر برای من سخت بود که در محیط کارگری ایران بخواهم چنین فضایی را کار کنم هرچندبه نظرم برایم کارگر بودنش خیلی سخت نبود؛ خصوصا که کارگران ایرانی اساسا گرایش به زندگی خرده بورژوازی دارند و ریشه در طبقه متوسط دارند نه طبقه کارگری به همین خاطر است که کارگر یک کارخانه خودروسازی علاقه دارد که در محل خود یک مکانیکی باز کند و در آن کارخانه کار نکند؛ این روحیه برای من خیلی عجیب نیست و خودم نیز از این طبقه آمده‌ام اما در برخی جزئیات دست بردم که به کار کمک کرد.

 

او اضاهه کرد: اما اگر بخواهم راست گفته باشم باید بگویم، ما برای اینکه بتوانیم کار را بسازیم دست به یک تحریف زدیم. آن هم این بود که در فضای واقعی زن و مرد در فضاهای کارگری کنار هم کار نمی‌کنند ولی ما در این فیلم اینطور نشان دادیم. هرچند اگر موضوعی از نظر دراماتیک درست باشد ولو اینکه به لحاظ واقعی مشکل باشد، می‌توان از زیر آن در رفت.

 

این کارگردان سینمای ایران گفت: برای من قلب فیلم صحنه‌هایی است که میترا حجار و سعید آقاخانی می‌خواهند با هم ارتباط عاطفی برقرار کنند، هر دو با فاصله از هم هستند اما آرام‌آرام به هم می‌رسند و جالب است بدانید که این رسیدن در فیلم‌نامه یک صفحه بود ولی ما یک هفته وقت صرف این بخش کردیم.

 

موتمن در پایان به نحوه انتخاب بازیگر مرد برای این فیلم اشاره کرد و گفت: برای انتخاب بازیگر مرد، ما ابتدا با چند نفر حرف زدیم ولی با هیچکدام به نتیجه نرسیدیم. حتی با یک نفر قرارداد هم بستیم، ولی موفق به همکاری نشدیم. یک روز یک جلسه اضطراری برگزار کردیم که اصلا فیلم را تعطیل کنیم، چون ما بازیگر مرد که فیزیک شخصیت کارگر داشته باشد و بتواند لباس کارگری بپوشد را پیدا نکرده بودیم. در اوج ناامیدی مدیر تولید کار گفت «من یک پیشنهاد دارم ولی مطرح نمی‌کنم، چون خواهید خندید». گفتیم بگو شاید نخندیدیم و وقتی نام سعید آقاخانی عنوان شد نه تنها نخندیدیم بلکه سکوت برقرار شد. من با سعید آقاخانی در یک کوچه زندگی می‌کنم و در طول روز با هم سلام و علیک داریم، ولی چون مسیر کاری ما از هم بسیار دور بود، هیچگاه سلام و احوالپرسی گرمی با هم نداشتیم اما وقتی نام او را شنیدم حس کردم مناسب است، روز سوم فیلمبرداری به او گفتم تو «سیمرغ» می‌گیری و گفت اینطور نیست اما دیدیم که گرفت.

 

وی اضافه کرد: من عقیده دارم بهترین بازیگرها آنهایی هستند که کمدی بازی می‌‌کنند به خاطر اینکه کمدین‌ها بسیار به بداهه‌پردازی متکی هستند. برای همین بسیاری از آنها دوست دارند کار درام بازی کنند و این مثل یک بغض در گلویشان مانده است و تنها کافی است این فرصت به آنها داده شود به همین خاطر شاید بهترین خاطره من از این فیلم بازی سعید آقاخانی باشد.

 

بر اساس این گزارش، آی فیلم ساعت 21:00 پنجشنبه شب ها، برنامه تلویزیونی «کافه فیلم» را با نمایش یک فیلم سینمایی ایرانی و گفت و گوی امید روحانی مجری –کارشناس برنامه با کارگردان اثر، به روی آنتن می برد.