دختر 11 ساله کلید معمای قتل مادر
شهادت دختر 11 سالهای که تنها شاهد درگیری مرگبار پدر و مادرش بوده، باعث شد قضات دادگاه، دستور رسیدگی بیشتر به ماجرا و بررسی برخی نواقص را صادر کنند. متهم پرونده، شوهر مقتول است که در جلسه محاکمه خود را بیگناه دانست و درخواست دیه 700 میلیون تومانی پدر مقتول در ازای بخشش را رد کرد.
4 شهریور 93 ماموران کلانتری 170 کهریزک از مرگ زنی جوان به نام سمیرا به دلیل اصابت جسم سخت به سرش و خفگی در بیمارستان هفتتیر تهران باخبر شدند.
هووی مقتول به آنها گفت: «امروز برای انجام کاری به خانه سمیرا رفتم اما وقتی در زدم، دختر خردسالش از پشت آیفون گفت پدرش خانه نیست و مادرش هم بدحال روی زمین افتاده است. سریع وارد خانه شدم و سمیرا را در حالت بیهوشی دیدم. با برادر او تماس گرفتم. آنها هم آمدند و سمیرا را به بیمارستان بردند.»
ماموران در ادامه تحقیقات به اختلافات خانوادگی مقتول با شوهرش رحیم پیبردند و دستگیری او را به جریان انداختند اما رحیم پس از حادثه متواری شده بود.
او سرانجام یک ماه بعد، خودش را به کلانتری معرفی کرد و به اتهام قتل عمد به زندان افتاد. پس از تکمیل بازجوییها، کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی قرار گرفت.
صبح دیروز، در ابتدای جلسه دادگاه زهرا، دختر 11 ساله مقتول گفت: «روز حادثه، پدر و مادرم با هم درگیر شدند. پدرم از من خواست خواهر دو سالهام را به طبقه پایین ببرم و همانجا بمانم اما من چند دقیقه بعد برگشتم و مادرم را افتاده روی زمین دیدم. دست پدرم هم یک تکه چوب بود.»
زهرا با بیان اینکه یک ساعت قبل از حادثه، همسر دوم پدرش هم به خانه آنها آمده و قصد داشت با روسری، مادرش را خفه کند، افزود: «من لحظه ضرب و شتم مادرم با چوب توسط پدرم را ندیدم. شکایتی هم از پدرم ندارم. خواهر دیگرم هم خردسال است و مسئولان از طرفش دیه خواستهاند.»
سپس پدر مقتول خواستار قصاص داماد سابق خود شد و گفت: «متهم در این مدت خیلی دروغ گفته است. من فقط در صورت دریافت 700 میلیون تومان پول، رضایت میدهم وگرنه قصاص میخواهم.»
سپس نوبت به متهم رسید. او منکر قتل شد و گفت: «من در دامداری کار میکردم. روز حادثه، برای خرید غذای دامها از خانه بیرون رفتم و با تماس تلفنی متوجه مرگ همسرم در بیمارستان شدم. او قبلا سابقه خودکشی داشت و دو بار هم در بیمارستان روانی بستری شده بود.»
احمد درباره آثار کبودی روی بدن مقتول نیز گفت: «دو سه روز قبل از ماجرا با سمیرا درگیر شدم و با چوب چند ضربه به دست و پایش زدم. روز حادثه، وقتی متوجه شدم فوت کرده، از ترس اینکه خانوادهاش مرا پیدا کنند و بکشند، متواری شدم.»
سپس برادر مقتول به عنوان مطلع در جایگاه ایستاد و گفت: «روز حادثه با تماس اکرم از ماجرا باخبر شدم. او خودش را همسایه خواهرم معرفی کرد و گفت حال سمیرا بد شده. سریع همراه پدر، خواهر و همسرم به خانه سمیرا رفتیم اما او روی زمین افتاده، نفس نمیکشید و چشمهایش نیمهباز بود. به اورژانس زنگ زدم. وقتی امدادگران آمدند پرسیدم حال خواهرم چطور است؟ گفتند فوت کرده است. همان روز از کلانتری مامور گرفتم و به دامداری محل کار متهم رفتم اما چون آنجا سگ زیاد داشت، نتوانستیم داخل برویم و دستگیرش کنیم.»
وی افزود: «متهم بعد از فرار چند بار به من زنگ زد و گفت جرمی مرتکب نشده و کل طایفهمان هم نمیتوانند او را دستگیر کنند. او گفت ما قتل را گردنش انداختهایم تا دیه بگیریم. در حالی که ما اصلا به پول او احتیاج نداریم و حاضریم تفاضل دیه را هم پرداخت کنیم تا قصاص شود.» در پایان دادگاه قضات با توجه به برخی نواقص، ادامه رسیدگی را برای انجام تحقیقات بیشتر به جلسه آینده موکول کردند.