صدای پای نوروز و شرمندگی مسئولان نسبت به شرایط زلزله زدگان
بخواب آقای مدیر!
نادر دارستانی؛ بیست و یکم آبانماه 96 را باید یکی از تلخ ترین روزهای سال، دهه و حتی بهتر است بگوییم قرن اخیر برای مردم استان کرمانشاه به ویژه شهرستانهای زلزله زده دانست، شبی که مردم بی گناه و محروم شهرستانهای سرپل ذهاب، قصرشیرین، گیلانغرب و تا حدودی اسلام آبادغرب را دچار زلزله 7/3 ریشتری نمود، حادثه ای که بیش از 600 کشته و هزاران مجروح برجای گذاشت!
این اتفاق با تمام ناراحتی هایش، یک نکته مثبت نیز به دنبال خود داشت و آن هم حضور بی نظیر مردم ایران و ارسال کمک های مردمی بود که واقعا «زلزله را شرمنده خود کرد» و شاید اگر این کمک ها نبود، عمق فاجعه چندین برابر می شد و این حس نوعدوستی، توانست تا حدودی غم های ناتمام این مصیبت را کاهش داده و حداقل التیام بخش دردهایی باشد که شاید تا سالیان سال ادامه داشته باشد!
اما با تمام محبت های نا تمام مردم ایران زمین که صف حمایت ها و کمک های آنها بهترین ترافیک دنیا را بوجود آورده بود، یک نمره منفی باید در کارنامه مسئولانی قرار داد که در این امتحان الهی اگر نگوییم رفوزه شده اند، اما بدون شک تجدید آوردند!
البته خدای ناکرده روی سخنم به همه مسئولان نیست چرا که به شخصه شاهد تلاش های خیلی از آنها بودم که چگونه شبانه روز به فکر رفع مشکل مردم زلزله زده بودند و این به دور از انصاف است بخواهیم همه را با یک چوب برانیم و باید در همین جا حساب آنها را با مدیرانی کم کار جدا نموده ایم.
اما واقعا من نمیدانم حفظ موقعیت و بودن بر صندلی های مجذوب کننده تا چه حد می تواند مهم باشد که برخی حاضر هستند در این جور مواقع هم به بودن در پست خود و خوش خدمتی با مقامات بالادستی بیندیشند!
آقای مدیری که تصمیم گیر هستی و در برآورده اولیه خسارات چشمانت را بستی و حداقل ها را در نظر گرفتی، در این دنیا اگر کسی از تو بازخواست نکند، در پیشگاه خداوند چگونه می خواهی پاسخ گو باشی؟!
آقای مدیری که در زمان بلای طبیعی که یک شبه منجر به از دست رفتن تمام زندگی یک خانواده، یک روستا و یک شهر شده است، این را بفهم که در این مواقع نگاه انسانی اولویت دارد نه قانون های من در آوردی و مستاجر و مالک و نمی دانم هر شخص دیگری را اولویت قراردادن!
زمان بلای طبیعی، وظیفه دولت کمک رسانی به همه بوده و همه را به یک چشم نگاه کردن است و باید شرمگین باشید وقتی متوجه هستید بعد از نزدیک به چهارماه هنوز برخی نتوانسته اند کانکس تهیه نمایند و در سرمای جانسوز زمستان، با زن و فرزند که در هر سنی قراردارند، در چادرهایی زندگی میکنند که تا کمر در آب فرو رفته است؛ آن وقت وجدان بیدار تو در تخت خواب های چند میلیونی در خواب ناز بوده و شب ها چندین بار بر بالین کودک خود حاضر میشوی تا مبادا روانداز او کنار رفته باشد، غافل از اینکه فرزندان محروم زلزله زدگان در نایلون های خیس و در چادرهای بدون گرما، شب را تا صبح به سر می برند!
بخواب آقای مدیر؛ خواب هفت پادشاه ببین؛ خدای ناکرده یک وقت هم وجدان خود را درگیر این موضوع نکنی که در فردای قیامت بابت تمامی این خواب های خوش، در حالی که هم وطنت در سخت ترین شرایط روزگار را به سر می برد، باید پاسخ گو باشی و من مانده ام آیا پاسحی برای آنها خواهی داشت که این چنین در آرامشی؟!
جان کلام عید نوروز 97 هم تا چند روز دیگر فرا می رسد و متاسفانه خیلی از هم استانی های عزیز ما هنوز از امکانات اولیه محروم هستند و ای کاش بدانیم که دنیای فانی محلی برای امتحان همه ما انسانها می باشد و نمی توان انسان بود و غم دیگران را نداشت؛ بخواب آقای مدیر!