راز 3 جنایت در پوکههای اسلحه
دستگیری قاتل سه مرد جوان، یکی از خاطرات سرهنگ قنبر مداحی، رئیس پلیس سابق استان آذربایجان شرقی است.
اواخر تابستان سال 89 بود که گزارش تیراندازی داخل خانهای به پلیس گزارش شد. بلافاصله تیمی از ماموران تشخیص هویت راهی محل شده تا به بررسی علت تیراندازی بپردازند.
زمانی که ماموران به محل رسیدند، شاهدان و اهالی محل گفتند لحظاتی قبل صدای شلیک پی در پی را شنیده و به دنبال تیراندازیها مرد ناشناسی که صورتش را پوشانده بود اسلحه به دست از خانه خارج و متواری شد. از آنجا که در خانه بسته بود، شاهدان نتوانستند وارد خانه شوند و نمیدانستند که صدای شلیک گلولهها برای چه بوده است.
3 جسد داخل خانه قدیمی
از آنجا که کسی در را باز نمیکرد و صدای شلیک پی در پی گلوله از حادثه تلخی حکایت داشت، تیم تحقیق با هماهنگی بازپرس جنایی وارد خانه شده و با جسد سه نفر روبهرو شدند.
باتوجه به حساسیت موضوع و این که سه نفر به قتل رسیده بودند، سریع راهی محل حادثه شدم. محل حادثه خانهای قدیمی بود و از نبود وسایل داخل آن مشخص بود که زن و بچهای ساکن خانه نیستند و در نگاه اول به نظر میرسید خانه به عنوان انبار اجاره داده شده است. به محض ورود به اتاق کوچکی که حدود 12 متر بود با جسد سه نفر مواجه شدم.
در بازرسی از جیبهای قربانیان این جنایت و با به دست آمدن مدارک شناسایی آنها، هویت مقتولان شناسایی شد. از سویی در بررسیها مشخص شد یکی از مقتولان شوهرخواهر صاحبخانه و دو نفر دیگر، مهمان او بودند که در تحقیقات بعدی پی بردیم آنها از اهالی یکی از استانهای شمال کشور هستند و با شوهرخواهر صاحبخانه دوست بودند و رفت آمد داشتند.
مظنونی برای جنایت
سراغ کریم، مرد صاحبخانه و مظنون اصلی جنایات رفتیم. کریم سابقه کیفری در زمینه زورگیری، اخاذی و سرقت به عنف داشت و مدتها میشد که بعد از طلاق همسرش به تنهایی زندگی میکرد. در تحقیقات نامحسوس متوجه شدیم کریم در زمان حادثه در محل دیده شده و این فرضیه برای ما مطرح شد که عامل تیراندازی کریم باشد.از سویی کریم ناپدید شده بود و همین مساله نشان میداد او باید در این ماجرا نقش داشته باشد. تحقیقاتمان برای یافتن تنها مظنون این جنایات ادامه یافت.در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد کریم پس از طلاق همسرش، زن جوانی را به عقد موقت خود درآورده است. سراغ زن جوان به نام شهلا رفتیم، او از کریم خبر نداشت و بررسیهای ما نیز گفتههای او را تائید میکرد. از آنجا که احتمال میدادیم تنها مظنون این پرونده با شهلا تماس بگیرد آموزشهای لازم را به زن جوان دادیم و از او خواستیم در صورت تماس کریم، موضوع را به ما اطلاع دهد.
ردپایی پس از 11 ماه
بررسیهای ما برای دستگیری کریم ادامه داشت تا اینکه پس از گذشت 11 ماه از این جنایات متوجه شدیم کریم به تبریز برگشته است. وارد عمل شدیم و زمانی که مرد جوان در حال تعویض روغن در مغازهای بود، او را دستگیر کردیم. در بازرسی خودروی او، دو قبضه سلاح کلاشینکف و کلت کمری کشف شد.
انکار مرد جوان
کریم به اداره آگاهی منتقل شد اما منکر جنایات بود و میگفت خانه را به دامادشان اجاره داده و از قتلها خبر ندارد. درحالی که مرد جوان منکر جنایات بود، ما پوکههایی را که از صحنه قتلها به دست آوردیم با اسلحهای که از کریم کشف کردیم تطبیق دادیم و مشخص شد تیرها از همان اسلحه شلیک شده است.
دوباره تحقیق از کریم صورت گرفت، مرد جوان همچنان منکر بود. به او گفتم تیرهایی که با آن سه مرد جوان به قتل رسیدهاند، طبق نظریه آزمایشگاه جنایی از اسلحهای شلیک شده که در خودروی تو کشف شده است. از طرفی تو در زمان جنایات در همان حوالی دیده و بعد از قتلها متواری شده بودی. این دلایل و دلایل دیگری که در تحقیقاتمان به دست آوردیم نشان میدهد تو در قتلها دست داشتی، بهتر نیست واقعیت را بگویی؟مرد جوان لحظهای سکوت کرد و پس از گذشت حدود یکسال از قتلها گفت: قتلها را من انجام داده ام. مدتی قبل متوجه شدم دامادمان با دو نفر از دوستانش در کار خرید و فروش برنج هستند و درآمد خوبی از این راه به دست میآوردند. به طمع پول با آنها همراه شدم، اما در این معاملات باهم به اختلاف برخورد کردیم. برای همین تصمیم به انتقامگیری گرفتم و آن شب وارد خانه شدم و پس از تیراندازی به آنها از محل متواری شدم. بعد از قتل هم به روستاهای دیگر رفتم و به عنوان تعمیرکار وسایل خانگی کار میکردم. با این تصور که آبها از آسیاب افتاده و دیگر کسی به من شک ندارد به تبریز برگشتم که دستگیر شدم.
با اعتراف متهم به قتل او به بازسازی صحنههای قتلها پرداخت و با قرار بازداشت روانه زندان شد.