//
کد خبر: 84798

خانم منشی را در اتاق رییس شرکت که شوهرم بود در شرایط افتضاحی دیدم!

روزی که آرمان از من در شرکت خودش خواستگاری کرد، از شدت خجالت شکلاتی که می خواست به من تعارف کند، در دستش آب شد اما نمی دانم در کجای مسیر زندگی اشتباه کردم که با گذشت 5 سال از آغاز زندگی، همه چیز به هم ریخت و من هم برای فرار از مشکلات و ناراحتی های روحی قصد داشتم از کشور خارج شوم که در چنگ یک شیاد گرفتار شدم و حالا ...

زن 32ساله که گویی چراغ خاطرات تلخ و شیرین را در کلبه تاریک قلبش روشن می کرد، آهی از ته دل کشید و به رئیس اداره اجتماعی پلیس فتا گفت: با آرمان در دانشگاه آشنا شدم. او پسری مودب و خوش تیپ بود اما پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، دیگر او را ندیدم فقط می دانستم یک شرکت خصوصی در زمینه تجهیزات پزشکی تأسیس کرده است.

آن روزها من در یک شرکت الکترونیکی مشغول به کار بودم که روزی زنگ تلفنم به صدا درآمد. باورم نمی شد که آرمان پشت خط است. او مرا به شرکت خودش دعوت کرد . از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم. وقتی وارد شرکت شدم باورم نمی شد آرمان از من خواستگاری کند. خیلی جوگیر شده بودم. شرکتی خیلی ساده و بدون تجملات داشت، از شدت خجالت شکلاتی که می خواست به من تعارف کند در دستانش آب شده بود. در نهایت خیلی زود با هم ازدواج کردیم و قرار گذاشتیم بعد از 5 سال صاحب فرزند شویم.

با تلاش من و آرمان خیلی زود وضعیت مالی مان از حد انتظار هم فراتر رفت. یک روز سرزده به شرکت آرمان رفتم و او و خانم منشی را در اتاق رییس با شرایط افتضاحی دیدم دختر جوان روی میز کار آرمان نشسته بود و ....

کاری از دستم بر نمی آمد از آن زمان دیگر آرمان معمولا در خارج از کشور به سر می برد تا این که فهمیدم او با منشی شرکت ارتباط دارد و چند بار نیز او را با خودش به سفرهای خارجی برده است و حتی خانه ای نیز برای او اجاره کرده و بیشتر اوقات را در کنار او سپری می کند. این در حالی بود که من باردار بودم و او با خوراندن دارویی به من نگذاشت فرزندم متولد شود.

نمی دانم کجای کارم اشتباه بود اما دیگر روزگار روی سیاهش را به من نشان داده بود. تلاش هایم برای حفظ زندگی بی فایده بود تا این که تصمیم گرفتم از آرمان طلاق بگیرم و زندگی ام را از نو بسازم و من با اندک پولی که داشتم تصمیم گرفتم به خارج از کشور بروم تا از این ناراحتی های روحی رهایی یابم.

در گیر و دار انجام امور اداری با فردی در شبکه های اجتماعی آشنا شدم که مدعی بود از بستگان نزدیک یکی از خوانندگان ایرانی آن سوی مرز است و می تواند به راحتی مقدمات سفر مرا فراهم کند. من هم که به راحتی فریب خورده بودم، چندین میلیون تومان به او دادم و منتظر تماس وی ماندم ولی خیلی زود فهمیدم که در دام یک فرد کلاهبردار در شبکه های اجتماعی افتاده ام و اکنون...