//
کد خبر: 91432

نیم نگاهی به «تگزاس» فیلم پرفروش این روزهای سینمای ایران

تگزاس، فیلمی کمدی ساخته سیدمسعود اطیابی با بازی بازیگرانی چون سام درخشانی، پژمان جمشیدی و حمید فرخ نژاد قصه دو جوان ایرانی را روایت می‌کند که برای بهبود زندگی و سروسامان گرفتن به برزیل می‌روند، اما آرزوهایشان آنجا برآورده نمی‌شود و عوضش خود را وسط یک ماجرای خطرناک می‌بینند.

فیلم، باتوجه به حال و هوای مفرحش ظرفیت اکران نوروزی را داشت و احتمالا خیلی بیشتر از این‌که دارد می‌فروشد، در گیشه می‌فروخت. میزان فروش تگزاس طی دو هفته نمایش و تا اینجا حدود چهار میلیارد تومان بوده است. با این حال در گفت‌وگو با اطیابی، سعی کردیم جدا از بحث سرگرمی، نگاه چالشی هم به فیلم داشته باشیم و درباره نقدهای وارده به آن نیز حرف بزنیم.

جالب اینجاست که این مصاحبه برخلاف بسیاری از گفت‌وگوها با سوال مصاحبه شونده از مصاحبه‌کننده شروع می‌شود.

شما که «تگزاس» را دیدید، بگویید واقعا این فیلم مبتذل است؟

نه! اتفاقا فکر می‌کنم نسبت به خیلی از فیلم‌های کمدی از جمله یک فیلم در حال اکران، اثر مودب تری است.

واقعا این فیلمی است که نمی‌توان آن را با خانواده دید؟

من خودم فیلم را با خانواده دیدم و خندیدم.

تعجب می‌کنم چرا برخی حتی قبل از این‌که فیلم را دیده باشند، نقدهای غیرمنصفانه و غرض ورزانه‌ای درباره آن مطرح می‌کنند. ما همه در این کشور زندگی می‌کنیم و قوانین را می‌دانیم. عده جدیدی آمده اند و فکر می‌کنند، انقلاب کار اینها بوده است! انگار از صدر اسلام بوده‌اند و تصمیمات مهم را اینها گرفته‌اند! مشکل اینجاست که درباره فیلم دروغ می‌نویسند. شما فکر کنید همین تگزاس را اگر فیلمساز دیگری می‌ساخت، چقدر می‌توانست موقعیت‌های جنسی خلق کند و فیلم را به مسیر دیگری ببرد، درحالی‌که ما اصلا سراغ آن فضا نرفتیم. ما از ابتدا هیچ ادعایی درباره این فیلم نداشتیم و می‌خواستیم فیلمی سرگرم‌کننده و سالم بسازیم. آیا این اشکالی دارد که به خاطر آن فیلم ما را از اکران عید محروم کردند؟ تگزاس را زمانی اکران کردند که بیشتر مناسب اکران فیلم‌های سنگین‌تر است. شاید اگر «مصادره» را الان اکران می‌کردند، بازتاب بهتری داشت. اگر فیلم ما را نوروز اکران می‌کردند، یک عیدی سرگرم کننده برای مردم محسوب می‌شد. اکران نوروزی تگزاس، هم حق فیلم بود و هم حق مردم.

در کارنامه شما به عنوان کارگردان، تنوع عجیب مضمونی و ساختاری به چشم می‌خورد و از کمدی و فیلم ضدجنگ (خاک و مرجان که درباره افغانستان بود) تا فیلم‌های اجتماعی. این تجربه کردن ژانرهای مختلف به علایق خودتان برمی گردد یا جبر فیلمسازی در ایران است؟

به علاقه خودم برمی گردد؛ آدمی نیستم که بخواهم خودم را در فضای خاصی محدود کنم. ضمن این‌که حالا دیگر ژانر و گونه فیلم خیلی مهم نیست. بحث هنر بودن سینما مهم است، اما من به سینما به‌عنوان یک صنعت نگاه می‌کنم. به نظرم نفوذ جنبه صنعتی سینما بیشتر و موثرتر است. وقتی از این جنبه نگاه کنیم، سینما عامه پسندتر می‌شود و تاثیر آن بر عموم جامعه بیشتر خواهد بود. البته هیچ صنعتی دور از هنر نیست، مثل صنعت خودروسازی که اولین مطلب آن زیبایی‌شناسی است؛ هر صنعتی برای تاثیرگذاری باید همراه با هنر باشد، سینما که دیگر جای خود دارد.

پس تنوع کارنامه شما هم مبتنی بر همین نگاه صنعتی است؟

بله، معتقدم جهان‌بینی فیلمساز باید در آثار او مستتر باشد. جهان‌بینی و نگاه فیلمساز هم متاثر از جامعه است، حالا اثرات نگاه به جامعه می‌تواند در قالب فیلم کمدی خودش را نشان دهد یا در قالب یک درام سنگین اجتماعی. در واقع این تنوع کارنامه، حاصل انتخاب من است. البته اگر بپرسید کدام ژانر را بیشتر دوست دارم، باید بگویم کمدی.

قبلا با «خروس جنگی» ـ کمدی موفق و پرفروشی با بازی رضا عطاران و مریلا زارعی ـ نشان دادید که فیلم پرفروش ساختن را بلدید. چه شد دوباره هوس ساخت یک فیلم پرفروش کردید؟

وقتی از صنعت سینما حرف می‌زنم، یعنی همین. اصلا کارگردانی که در کارنامه اش، فیلم پرفروش نداشته باشد، فیلمساز حرفه‌ای نیست. این‌که شما ده فیلم بسازید و هیچ‌کدام از آنها قدرت برگرداندن سرمایه را نداشته باشد، یک فیلمساز حرفه‌ای به حساب نمی‌آیید. فیلمساز حرفه‌ای، فیلمسازی است که گاهی یکی از فیلم‌هایش پرفروش باشد. پرفروش شدن هم در هر اجتماعی، مولفه‌های خودش را دارد.

یعنی فرمول خاصی برای پرفروش شدن است؟

البته فرمول و مولفه، متفاوت هستند. وقتی از مولفه حرف می‌زنیم، همچنان کارگردان می‌تواند با شناخت از اجتماعش، فیلم‌هایی بسازد که تناسبش را با مشتری، مخاطب و مردمش حفظ کند. شناخت از مردم و اجتماع هم نگاه‌های مختلفی دارد. اما فرمول چیزی مثل دودوتا چهارتا و ترکیبی از چیزهاست. از این فرمول‌ها هم می‌توان استفاده کرد تا فیلم مخاطب داشته باشد، اما ممکن است این فرمول‌ها مورد پسند مخاطب قرار نگیرد و او از فیلم رضایت نداشته باشد. وقتی از واژه مولفه استفاده می‌کنم، برای این‌که کارگردان با شناخت از جامعه و مردم، امکان رضایت تماشاگران از فیلم را هم افزایش دهد. هم در خروس جنگی مخاطب از فیلم راضی بود و هم خوشبختانه در تگزاس. حساب مردم از آن چند منتقد که قلم اخمو دستشان است و غرض ورزانه درباره فیلم می‌نویسند، جداست. وقتی جشنواره‌ای هم نیست و مردم موقع تیتراژ پایانی عمومی فیلم، آن را تشویق می‌کنند، یعنی با فیلم ارتباط برقرار کردند و آن را دوست داشتند. سینمادارها هم می‌گویند مردم پس از دیدن این فیلم از سینما راضی بیرون می‌روند. این در حالی است که ما هنوز دست به تبلیغ تلویزیونی نزدیم و تیزرهای اندک آن را هنوز پخش نکرده‌ایم و سعی داریم آن را مدیریت و در زمان مناسب، پخش کنیم.

فکر می‌کنید چرا فیلم پرفروش ساختن در سال‌های اخیر جسارتا نوعی ناسزا محسوب می‌شود و دست کم چندان حسن به‌شمار نمی‌آید به ویژه این نگاه میان تماشاگران جدی و پیگیر سینما و برخی منتقدان وجود دارد.

این نگاه خودشان است، به نظرم بلاتکلیف هستند. اگر فیلم کم فروش باشد، به فیلمساز حمله می‌کنند که فیلمت نفروخت. اگر هم پرفروش باشد، حمله می‌کنند که چرا فروخت! این‌که این بلاتکلیفی از کجا ناشی می‌شود، نیاز به یک روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد. الان چون فیلم آقای مجیدی (آن‌سوی ابرها) کم فروش است، می‌گویند چرا نمی‌فروشد. اما قطعا فیلم بدی نیست. اگر می‌فروخت، طور دیگری به آن حمله می‌کردند.

شاید یکی از دلایل این نگاه بدبینانه، سطح پایین بسیاری از فیلم‌های کمدی و پرفروش باشد.

سینما به همه گونه فیلمی نیاز دارد و اگر فیلم‌های سطح پایین نباشد، فیلم‌های سطح بالا دیده نمی‌شود. فیلمساز وقتی شروع به ساخت فیلمی می‌کند، با هندوانه دربسته‌ای سروکار دارد و نمی‌داند شیرین می‌شود یا نه. فیلمساز تمام تلاش خود را برای یک محصول خوب و دستیابی به هندوانه‌ای شیرین انجام می‌دهد. همه فیلمسازان هم قصد ساخت فیلم خوب دارند و هیچ کس قصد ساخت فیلم بد ندارد. اما هزار و یک دلیل و مساله همچون انتخاب بازیگر، انتخاب لوکیشن، شرایط مالی و... باعث می‌شود فیلمی ضعیف‌تر یا قوی‌تر شود.

ساخت تگزاس و فیلمبرداری در برزیل کار راحتی نبود و ما به عنوان غریبه با خیلی از قوانین آنجا آشنا نبودیم. فیلم ما هم صحنه‌های خیابانی کم نداشت، چون نمی‌خواستم کوتاهی کنم.

یکی از امتیازات فیلم این است که فقط به ظواهر برزیل و کمدی کلامی بسنده نمی‌کند و با اثر مفرح اکشن و اکتیو و مهیجی سروکار داریم.

تجربه فیلمبرداری در زمان جنگ و در جبهه که باید صحنه‌ها را شکار می‌کردیم و تجربه دشوار فیلمبرداری خاک و مرجان در افغانستان، در برزیل و موقع ساخت تگزاس به کمکمان آمد.

احیانا موفقیت «خوب بد جلف» شما را به فکر استفاده از مثلث فرخ‌نژاد، درخشانی و جمشیدی انداخت؟

از اول به این فکر نمی‌کردیم. اتفاقا نظرمان روی ترکیب‌های مختلف بازیگری بود، اما مجوز فیلمبرداری ما در برزیل یک محدوده زمانی داشت؛ یعنی اگر می‌خواستیم آن را تمدید کنیم، به زحمت می‌افتادیم. تعدادی از بازیگرانی که برای این فیلم آنها را مدنظر داشتیم، سر کار بودند یا برخی از آنها هم امکان آمدن به برزیل را نداشتند. نهایتا به این ترکیب رسیدیم. با این حال هم من و هم خود این بازیگران، می‌خواستیم از ترکیب بازیگری خوب بد جلف فرار کنیم، اما سرانجام فیلم با همین بازیگران کلید خورد.

البته این را به عنوان یک اشکال مطرح نکردم، چه ایرادی دارد یک مثلث موفق بازیگری درصورت فیلمنامه‌ای خوب به راه خود در فیلم‌های بعدی هم ادامه دهند.

بله، وقتی با همکاران هم مشورت کردیم، نظرات متفاوت بود و عده‌ای می‌گفتند ممکن است فیلم شکست بخورد و عده‌ای هم نظرشان این بود که اتفاقا خوب است و این ترکیب تثبیت می‌شود. به نظر من هم ایرادی ندارد و شاید بشود با برخی از ترکیب‌ها، ده‌ها فیلم ساخت.

طی این چند سال، فیلم‌هایی در کشورهای خارجی با تکیه بر جذابیت بصری آنها ساخته شده است؛ آثاری با یک ایده یک خطی کمدی و بامزه که در آنها به‌صورت ترکیبی از بازیگران ایرانی و خارجی استفاده می‌شود. شاید بتوان به دلیل حضور یک خانم بازیگر خارجی در میان بازیگران ایرانی، به شوخی از آنها به عنوان «ژانر بازیگر خارجی» یاد می کنند! اگرچه این فیلم‌ها فعلا گیشه موفقی دارند و طبق فرمول خاصی ساخته می‌شوند، فکر نمی‌کنید این وضعیت ادامه دار نباشد و نتوان در درازمدت روی آنها حساب باز کرد؟ فقط منظورم به «تگزاس» نیست و درباره دسته‌ای از فیلم‌ها با این مشخصات صحبت می‌کنم.

ما فیلم‌های خیلی زیادی داریم که در همین فضای مورداشاره شما و خارج از کشور ساخته شده و بازیگر خارجی و همه چیز هم دارد، اما نفروخته و حتی فروشش به صد میلیون تومان هم نرسید. نه این که فیلم‌های بدی باشند، اما فروش را تضمین نمی‌کنند. بعد هم خیلی بد است بخواهیم این‌گونه فکر کنیم و بگوییم تماشاگر برای دیدن یک خارجی به سینما می‌رود. به نظرم این پایین‌تر فکر برای یک نقد سینمایی است! بالاخره وقتی شما خارج می‌روید، آنها فرهنگ متفاوتی دارند و طبق فرهنگ خودشان ملزم به رعایت حجاب نیستند. این همه فیلم پرفروش ایرانی هم داریم که قصه اش در داخل می‌گذرد و همه هم با حجاب هستند. ضمن این که تعداد فیلم‌های ایرانی که در خارج ساخته شده و پرفروش هم شده‌اند، خیلی کم است. به نظرم مردم و خانواده‌های ما هم این طوری نیستند که برای دیدن یک دختر خارجی بلیت بخرند و به سینما بروند. خوشبختانه مشتری‌های ما اکثرا خانواده‌ها هستند و به خاطر سالم و مفرح بودن فیلم تگزاس به سینما می‌روند. دلیل افزایش مخاطب خانواده برای «تگزاس»، سلامت درونی فیلم است. خانواده‌ها می‌توانند براحتی فیلم را ببینند، بدون این که بخواهند برای صحنه‌ای از فیلم توجیهاتی برای بچه‌هایشان داشته باشند. فیلم براحتی قصه‌اش را تعریف می‌کند، بدون این که نیاز داشته باشد شوخی‌های سخیف و جنسی کند.

حتی برخلاف خیلی از فیلم ها، کنایه‌های سیاسی آن هم بامزه و به اندازه است.

بله، سعی هم کردیم توهین آمیز نباشد. نمی‌توان همه این تلاش‌ها را نادیده گرفت، فقط به دلیل این که فیلم در خارج از کشور و با حضور تعدادی بازیگر خارجی ساخته شده است. شعارم همیشه همین است: «فیلم سالم برای خانواده‌ها.»

زوم

برخی حتی قبل از این‌که فیلم را دیده باشند، نقدهای غیرمنصفانه و غرض ورزانه‌ای درباره آن مطرح می‌کنند

اگر فیلم ما را نوروز اکران می‌کردند، یک عیدی سرگرم کننده برای مردم محسوب می‌شد. اکران نوروزی تگزاس، هم حق فیلم بود و هم حق مردم

کارگردانی که در کارنامه اش، فیلم پرفروش نداشته باشد، فیلمساز حرفه‌ای نیست. این‌که شما ده فیلم بسازید و هیچ‌کدام از آنها قدرت برگرداندن سرمایه را نداشته باشد، یک فیلمساز حرفه‌ای به حساب نمی‌آیید

اگر فیلم کم فروش باشد، به فیلمساز حمله می‌کنند که فیلمت نفروخت. اگر هم پرفروش باشد، حمله می‌کنند چرا فروخت! این‌که این بلاتکلیفی از کجا ناشی می‌شود، نیاز به یک روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد

سینما به همه گونه فیلمی نیاز دارد و اگر فیلم‌های سطح پایین نباشد، فیلم‌های سطح بالا دیده نمی‌شود

اکران فیلم در برزیل و آمریکای جنوبی

اکران «تگزاس» در برزیل از برنامه‌های اصلی ماست و حتی قصد داریم فیلم را به جز برزیل در دیگر مناطق آمریکای جنوبی هم به طور گسترده اکران کنیم. بازیگران خارجی این فیلم در برزیل هم طرفدار دارند و این موضوع می‌تواند در اکران آنجا، کمک حال فیلم شود. اما چون متاسفانه اکران فیلم در ایران مثل اکران دنیا نیست، اکران خارجی فیلم را به بعد از اکران اینجا موکول می‌کنیم. در اکران ایران شما باید حتما پای فیلمتان بایستید و حقتان را در اکران بگیرید. اگر حضور نداشته باشید و از فیلمتان دور شوید، حقوقتان پایمال می‌شود و آیین نامه‌ها زیرپا گذاشته می‌شود و حتی کسی می‌تواند با یک تلفن به دوستش، اکران فیلمتان را به هم بریزد.

 

منبع: افکارنیوز