//
کد خبر: 92370

استخوان های پسر بچه گمشده داخل یک چاه پیدا شد

شمارش معکوس برای اعدام مردی که متهم است پسری شش ساله را به قتل رسانده، با تأیید این حکم در دیوان عالی کشور، آغاز شد.

این پرونده از روز ۱۵ خرداد سال ۹۴ و زمانی گشوده شد که والدین پسری شش ساله به نام علی اصغر که ساکن شهرستان کوار هستند، نزد کارآگاهان پلیس استان فارس رفتند و گفتند پسرشان گم شده است. مادر این کودک توضیح داد: پسرم اول برای خرید نان از خانه بیرون رفت و بعد گفت در کوچه بازی می کند. بعد از مدتی در حالی که نگران او شده بودم به کوچه سر زدم اما خبری از او نبود. هرچه دنبالش گشتم فایده ای نداشت و در نهایت تصمیم گرفتیم پلیس را مطلع کنیم».

کارآگاهان همان زمان تحقیقات گسترده ای را آغاز کردند و ابتدا به محل سکونت این خانواده رفتند اما از آنجا سرنخی به دست نیاوردند به همین دلیل فرضیه ربوده شدن علی اصغر ر ا مطرح کردند. آنها در جریان تحقیقات خود فهمیدند پدر علی اصغر با چند نفر اختلاف داشت؛ به همین دلیل تجسس ها را روی این افراد متمرکز کردند ولی مدرکی علیه هیچ یک از این افراد به دست نیامد و مشخص شد آنها در این ماجرا نقشی ندارند.

تحقیقات در حالی ادامه داشت که هیچ تماسی نیز مبنی بر آدم ربایی با خانواده علی اصغر گرفته نشده بود. در همین اثنا اهالی محل سکونت این خانواده به پلیس گفتند چندروزی است زن و مردی را می بینند که سوار بر خودرو به محل می آیند و بعد آنجا را ترک می کنند.

پلیس که این رفتار را مشکوک می دانست، شاخه دیگری از تحقیقات را پی گرفت و توانست زن و شوهر جوان را شناسایی کند اما مشخص شد آنها ارتباطی با آدم ربایی ندارند.

هرچه زمان می گذشت، احتمال زنده پیداشدن علی اصغر کمتر می شد به همین دلیل والدین او عکس این پسربچه را در شبکه های اجتماعی منتشر و از مردم درخواست کمک کردند. پس از آن فردی با پدر این کودک تماس گرفت و گفت پسربچه را ربوده و برای آزادی اش پول می خواهد.

پدر علی اصغر بلافاصله پلیس را در جریان قرار داد اما مأموران وقتی این مظنون را شناسایی و بازداشت کردند، فهمیدند او از ماجرای گم شدن پسرک اطلاعی ندارد و با دیدن عکس او و اطلاع از سرگذشتش تصمیم گرفته از خانواده او اخاذی کند.

به این ترتیب بار دیگر تحقیقات به بن بست رسید تا اینکه بعد از گذشت حدود پنج ماه از مفقودشدن علی اصغر یکی از دوستان او سرنخی مهم را در اختیار پلیس قرار داد. او گفت: «ما سه نفر بودیم و داشتیم در کوچه بازی می کردیم. مردی که قبلا هم او را دیده بودیم، سراغمان آمد و گوشی موبایلش را به علی اصغر داد تا با آن بازی کند. بعد به من و دوست دیگرم گفت می خواهد برایمان موتور گازی بخرد به همین دلیل از ما خواست دوچرخه هایمان را به خانه ببریم. من که خیلی ذوق کرده بودم سریع رفتم و برگشتم اما آن مرد گفت چرا این قدر زود آمدی؛ برو و دوباره دوچرخه ات را بیاور.

من هم به حرفش گوش کردم اما دفعه بعد که به خانه برگشتم، دیدم آن مرد سوار ماشینش شده بود و داشت می رفت اما ندیدم علی اصغر هم همراهش باشد».مأموران بعد از دریافت این اطلاعات توانستند جوان مظنون را شناسایی کنند. او که ابتدا ادعا می کرد از ماجرای گم شدن علی اصغر بی اطلاع است، وقتی در برابر دوستان این پسر قرار گرفت، به ناچار اعتراف کرد پسرک را فریب داده و ربوده است. او گفت علی اصغر را به مردی در شهرستانی دیگر تحویل دادم. این گونه بود که مظنون بعدی بازداشت شد. او هم ابتدا سعی داشت خودش را بی گناه معرفی کند اما مدارک زیادی علیه او به دست آمده بود و این مرد در نهایت مجبور شد اعتراف کند علی اصغر را کشته و جسدش را در چاه انداخته است.

مأموران در گام بعدی به چاه موردنظر رفتند و استخوان های پسرک را یافتند. در این میان متهم هر دفعه درباره علت و چگونگی قتل ادعایی تازه مطرح می کرد. در نهایت قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه او به جرم قتل عمدی صادر و این مرد بعد از محاکمه در دادگاه کیفری استان فارس با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. متهم به رأی دادگاه اعتراض کرد و این پرونده در دیوان عالی کشور مورد بررسی دوباره قرار گرفت تا اینکه چند روز پیش حکم صادره تأیید شد و به این ترتیب متهم در فهرست مرگ قرار گرفت.