17 ساله بودم که از شوق ازدواج بلافاصله به خواستگارم پاسخ مثبت دادم
زن ۲۳ ساله ای که آثار ضرب و جرح و کبودی گسترده دور چشم بر صورتش نمایان بود، در حالی که تقاضای معرفی به پزشکی قانونی را داشت، ماجرای اختلافات خانوادگی اش را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مشهد تشریح کرد.
زن ۲۳ ساله ای که آثار ضرب و جرح و کبودی گسترده دور چشم بر صورتش نمایان بود، در حالی که تقاضای معرفی به پزشکی قانونی را داشت، ماجرای اختلافات خانوادگی اش را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مشهد تشریح کرد.
وی گفت: ۱۷ ساله بودم که با «شاهپور» آشنا شدم. امتحانات آخر سال هنرستان شروع شده بود که او خانواده اش را به خواستگاری ام فرستاد، من هم که شوق ازدواج داشتم بلافاصله پاسخ مثبت دادم. این گونه بود که تنها طی چند روز مراسم عقدکنان ما برگزار شد و دو ماه بعد نیز پا به خانه بخت گذاشتم.
در آغاز زندگی خودم را خوشبخت تر از همه دوستانم می دانستم و به همسرم عشق می ورزیدم. یک سال بعد و در حالی که پسر زیبایی به دنیا آورده بودم به رفتارهای همسرم مشکوک شدم. او وقتی به خانه می آمد مدام در حال چت کردن با افراد دیگر بود. «شاهپور» مدعی بود با مشتریان تاکسی تلفنی در ارتباط است و قرارهای کاری با آن ها می گذارد چرا که همسرم در یکی از تاکسی تلفنی های مشهد مشغول کار بود. با این وجود هیچ وقت فکر نمی کردم او به من خیانت کند.
روزها و ماه ها سپری می شد و من در حالی که آن روز شاهپور تلفن همراهش را در خانه جا گذاشته بود و منهمه توجهم به دو فرزندم بود روزی ماجرایی را فهمیدم که تحمل آن برایم زجرآور شد. آن روز شاهپور تلفن همراهش را در خانه جا گذاشته بود و من پیامک زشتی را از یک شماره آشنا روی گوشی او دیدم. وقتی پیام ها را بررسی کردم سرم سوت کشید چرا که محتویات این پیام ها نشان می داد شاهپور با دوست من ارتباط دارد.
همان لحظه به در منزل دوستم رفتم و پیام ها را به او نشان دادم. «آتنا» با گریه گفت: این همسر توست که دست از سرم برنمی دارد و زندگی مرا نیز به هم ریخته است! با این وجود «آتنا» ارتباطات دیگر همسرم را نیز لو داد و من فهمیدم که شاهپور با زن جوان دیگری که به تازگی از همسرش طلاق گرفته ارتباط دارد.
این گونه بود که دریافتم زندگی ام از مدت ها قبل به تاراج رفته و تنها من از آن بی خبر بودم. بعد از مدتی تحقیق پی بردم آن زن مطلقه نیز در تاکسی تلفنی مشغول به کار است و با همسرم روابط صمیمانه ای دارد. آن شب دیگر تاب نیاوردم و موضوع را با عصبانیت برای شاهپور بازگو کردم، این در حالی بود که از حدود دو ماه قبل اختلافات ما به خاطر همین مسائل رنگ قهر و آشتی داشت اما آن شب شاهپور به صراحت از ازدواج با آن زن سخن گفت.
ابتدا فکر کردم شوخی می کند ولی بعد از آن که فیلم عقدکنان را نشانم داد تازه فهمیدم دیگر کار از کار گذشته است به همین دلیل مشاجرات ما شدت گرفت و شاهپور در حالت عصبانیت سرم را به دیوار کوبید و از من خواست بدون گرفتن حق و حقوقم از او جدا شوم.
او می گفت من به خانواده همسر دومم گفته ام که به دلیل نداشتن تفاهم در زندگی در کشاکش طلاق با همسر اولم هستم و ...