سینمای ایران انجماد مدنی
اگر به ایده و تلاش نظام سرمایه داری در دهه ی ٧٠ و ٨٠ میلادی برای تعریف و جایگزینی نظام سیاسی جدیدی با ساختارهای آینه وار از نظام های سیاسی و اقتصادی دیگر که در تضاد با نظام سرمایه داری یا بورژوازی هستند بنگریم ، سرمایه داری نظام جدیدی را در خدمت و پیشبرد اهداف بورژوازی و ترمیم آنچه از دست داده است معرفی و عرضه میکند .
ابتدا ایجاد بحران در نظام سیاسی و اقتصادی یک کشور سپس ارائه و تزریق راه حل ها و فلج نمودن باقی راهبرد ها و راه حل های حامی منافع اکثریت مردم و محدود کردن قدرت و ثروت . به چرخش بحرانها نگاهی بیندازیم ؛ از مکزیک و برزیل و اکوادور در بین سالهای ١٩٨٢_١٩٨٥ و بعد در کشورهای درحال توسعه چون لهستان و قسمتی از اوروپای شرقی ، ایالات متحده در سال ١٩٨٧_١٩٨٨ ، در سوئد ١٩٩٠ و پس از آن بحران سر از اندونزی و آسیای جنوب شرقی در میاورد سپس به روسیه می رود و باز برزیل و در ٢٠٠١ آرژانتین را می لرزاند . حتی در ایالات متحده در سال ٢٠٠١ بحران دیگری به وجود می آید که برای حل آن پول را از بازار بورس خارج و به بازار مسکن تزریق می شود که همین باعث انفجار بازار مسکن از درون میگردد ٢٠٠٧_٢٠٠٨ .
هیچ نظام سیاسی و اقتصادی دیگری قابلیت و توانایی همچین تحول و باز پسگیری قدرت را برای نظام سرمایه داری و بازسازی آن نداشته و ندارد مگر خلق نظامی به اسم (نئولیبرالیسم ) .
ابتدا تصاحب دانشگاه ها و جنبش های دانشجویی و همراه ساختن آنان سپس مهار و به زانو درآوردن طبقه ی کارگر و دیگر طبقات و اقشار ضعیف جامعه .
بطور مثال طبقه کارگر را اینگونه دچار چالش و مهار نمودند ؛در سالهای ١٩٦٠ آلمان کارگرهای ترک را وارد میکرد . فرانسوی ها نیروهای مغربی و انگلیسی ها هم نیروی کار مستعمراتی را می پذیرفتند. این عمل موجب نارضایتی و درگیری های عمومی زیادی شد و طبقه کارگر هر جامعه را برانگیخت اما تا حدی ضربه خود را به این طبقه وارد ساخت ، سپس طبقه ی سرمایه دار راه دیگری برگزید بردن سرمایه به جایی که نیروی کار ارزان وجود دارد . این انتقال سرمایه و جهانی شدن و شناور سازی نیازمند بستر و ایجاد شرایط در جاهایی دیگر با اقتصادی ضعیف تر است و با این کار توانست طبقه ی کارگر را در سراسر دنیا مهار کند . یا مثال دیگر در بین دانشگاهها و جنبش های دانشجویی جدا از شباهت ظاهری اش با دیگر نظام های سیاسی آزادی خواه اما برخلاف آنها باید به فعالیت و تاسیس موسسات و گروههای فکری مانند ، موسسه ی منهتن ، بنیاد میراث و بنیاد اولین که در این موسسات ایده های افرادی چون فردریش هایک و میلتون فریدمن * اشاره کرد و اقتصاد جانب عرضه *را رواج می دادند .
یا دایره ی ملی تحقیقات اقتصادی که گویا خصوصی اداره می شد ،تحقیقات خوب و جامعی انجام می داد و بعد ها این تحقیقات به طور مستقل به چاپ رسیدند و بر مطبوعات تاثیر گذاشته اند و آرام آرام دانشگاه ها را تحت سلطه و نفوذ خود در آوردند . تا جایی که حال در هیچ دانشگاهی در دنیا دیگر نیازی به چیزی مثل بنیاد میراث نداریم ، دانشگاه ها دیگر تقریبا یا تماماً تسلیم پروژه های ( نئولیبرالی ) شده اند .
با بررسی و نگاه به این اطلاعات و دریافت شباهت ها و حتی علائم و نشانه های بحران در ایران کنونی باید هوشیار تر بود . حال اینکه این مقوله اصلا چه ربطی به سینمای ایران و ارتباطش با مدنیت و اجتماع دارد را اینگونه بنگریم ؛
سینمایی که لقبی دارد بعنوان نجیب ترین سینمای جهان ، افتخاراتی جهانی و چه و چه و چه .
این سینما بدنه ی کدام نظام میتواند باشد با توجه به تزریق سرمایه های خاص و هدفمند ؟
سینمایی با حصار کشی های بلند و دایره ای که ورود به آن به منزله ی نفوذ در دژی مستحکم با لایه های نفوذ ناپذیر است ، حال مگر با سفارش و یا لابی هایی که کم و بیش این سالها بر همگان آشکار شده بتوان تازه شروع به فعالیت نمود . از چنین ساختاری انتظار چه دستاورد فرهنگی و هنری میتوان داشت که در پیشبرد بهتر زندگی اقشار اجتماع و یا نه حتی در ساعاتی سرگرم کردن و بدور از دغدغه ها بردن ذهن برای ساعاتی بدون چشم داشت به حقوق مدنی ، تضعیف شعور و آگاهی اجتماعی و پر کردن ضمیر نا خود آگاه از ایدلوژی های مناسب سرمایه داری و آماده سازی و پذیرش تغییرات در بستر جامعه با عادی سازی مشکلات و تابوها و ...
در سالهایی مشخص ساخت فیلمهایی با موضوعات اجتماعی و درخشش جالب همگی در جشنواره های جهانی با موضوعات مشابه در فواصل کم ! و گل درشت شدنش در داخل و تقدیر و تمجید . و یا مدتی بعد با تغییر روند عادی سازی فیلمهایی با مایه های طنز یا در واقع لوده برای شکستن و عادی سازی ساختارهایی که تا قبل از آن نیاز به پیش زمینه و آماده سازی بستر مناسب در زمانی طولانی بود اما با استفاده از سینما این قدرت عظیم این مسیر کوتاه تر میشود و مقرون به صرفه تر . خوراندن ایدلوژی ، شکستن سنت و تابو ها ، نفوذ در ناخودآگاه ، عادی سازی مشکلات ، بزرگنمایی مشکلی برای پنهان ساختن هزران مشکل دیگر همه و همه در خدمت نظام سرمایه داری به نام (نئولیبرالیسم ) است ، آن هم به کمک سینما ، سینمای ایرانی که بیشتر از هر سینمای دیگری مستعد این فراهم سازی و در خدمت این نظام سرمایه داریست .
بودجه های پیدا و پنهان تولید فیلمهایی با هر آنچه در لایه های پنهان و آشکار خود برای آماده کردن مخاطب برای تحولات جدید از سوی نئولیبرالها .
از پولشویی ها تا لابی ها از ستاره سازی های یک شبه تا برند سازی ها و تغییر در ذائقه و سنت ها و اعتقادات .
این نفوذ در دانشگاه های ما آشکار است و کار خود را به خوبی انجام میدهد . اما آن پویایی را در بین عموم مردم ندارد پس چه ابزاری بهتر ،قویتر و سریع تر از سینما و ستارگانش و حتی افتخارات برون مرزی آن که با رانت ها و لابی ها همراه است .نگاه به سالها و جشنواره هایی که هر فیلم ایرانی افتخاری برون مرزی آفریده به هیئت انتخاب و یا داوران .
خب مشخص است این چنین محیطی را حصار کشی میکنند و هر هنرمند واقعی و یا آزادی نمیتواند ورود پیدا کند .
این یکی از همان چرخه ی ایجاد بحران رسیده به ایران است . میتوان گفت ماحصل این خوراکهای به ظاهر فرهنگی و هنری و این سرگرمی بستر سازی و تغییرات برای تحول و عادی سازی در نظام سیاسی و اقتصادی میباشد و بازتاب آن و نقش و تاثیر آن بر جامعه و اجتماع میشود ( انجماد مدنی ) و فردی ، انفعال اقشار و قشرهای مختلف جامعه از کارگر تا معلم ، از کشاورز تا هنرمند و در آخر قشرهای هرگز دیده نشده که حتی در این طبقه بندی اجتماعی جایی ندارند مستضعفین . ( شاید در بین آثار سینمایی تعداد بسیار کم و محدودی مستقل و آزاد به دور از این ساختار پیدا شود اما ما کلیت را مد نظر قرار دادیم و آنچه حاکم است و فراگیر تر).
یادداشتی از : علیرضا معصومی
__________________________
پی نوشت : نئولیبرالیسم یک پروژه ی سیاسی است دیوید هاروی
فردریش هایک اقتصاددان و فیلسوف سیاسی معاصر بود. او به خاطر دفاع از لیبرالیسم کلاسیک و بازار آزاد و مخالفت با سوسیالیسم شناخته میشود. وی به عنوان یکی از بزرگترین اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی سده ی بیستم شناخته میشود که در سال ۱۹۷۴ موفق به دریافت جایزه ی نوبل اقتصاد شد.
میلتون فریدمن اقتصاد دان ، آماردان و نویسندهٔ آمریکایی بود که به مدت بیش از سه دهه در دانشگاه شیکاگو تدریس میکرد. کارهایش در زمینههای اقتصاد کلان ، اقتصاد خرد ، تاریخ و آمار اقتصاد است. در سال ٬۱۹۷۶ نوبل اقتصاد را به دلیل پژوهش بر تحلیل مصرف، نظریه و تاریخچه پولی و پیچیدگی سیاست پایدارسازی از آن خود کرد.
اقتصاد جانب عرضه ، مکتبی در اقتصاد کلان است که استدلال میکند رشد اقتصادی را میتوان به طور مؤثر با کاستن از موانع مردم برای تولید (عرضه ی) کالاها و خدمات و نیز سرمایهگذاری در سرمایه ایجاد کرد. بنا بر اقتصاد جانب عرضه، مصرف کنندگان آنگاه از عرضهٔ بیشتر کالاها و خدمات با قیمتهای پایین بهرهمند میشوند؛ علاوه بر این، سرمایهگذاری و گسترش کسب و کارها تقاضا برای کارکنان را زیاد میکند. توصیههای سیاستی اقتصاددانان جانب عرضه نوعاً کمتر و مقررات کمتر است.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.