یک مصاحبه و چهار اشتباه/ از علی دایی بعید بود
کمتر کسی انتظار داشت در میانه کشمکشها بین موافقان و مخالفان دراگان اسکوچیچ در داستان حذف مهدی طارمی از تیم ملی، علی دایی با این صراحت کمنظیر وارد معرکه شود و بهطور مطلق و صددرصدی جانب مهاجم تیم ملی را بگیرد.
دایی اما چنین کرد و با ادبیاتی عجیب از خجالت اسکوچیچ درآمد. اظهارات دایی واکنشهای بسیاری را برانگیخت، اما بهطور کلی دستکم چهار اشکال را میتوان متوجه رفتار او دانست.
یک- در دل مصاحبه دایی کاملا روشن است که او اظهارات اولیه دراگان اسکوچیچ را نخوانده و صرفا براساس شنیدههایش قضاوت کرده است. سرمربی کروات تیم ملی هرگز نگفت بازیکنان ایرانی تاکتیکپذیر نیستند. او در مصاحبهای که بیشتر شبیه تمجید بود تا نقد، بعد از ستایش از تکنیک و قدرت بدنی ایرانیها تنها به این نکته اشاره کرد که بازیکنان کشورمان در مباحث تاکتیکی جای پیشرفت دارند. تازه اسکوچیچ این نکته را هم گفت که با حضور روزافزون بازیکنان ایرانی در اروپا، این نقطه ضعف هم در حال ترمیم شدن است و چشمانداز مثبتی وجود دارد. دایی اما طوری به سیم آخر زده که انگار اسکوچیچ توهین بسیار بزرگی به فوتبالیستهای ایرانی کرده است. منصفانه باید گفت اغلب اهالی فوتبال در خلوت خودشان خط به خط اظهارات اسکو را تأیید میکنند و روی کمبودهای تاکتیکی بازیکنان ایرانی صحه میگذارند.
دو- غیر از محتوای مصاحبه دایی اما، او زمان مناسبی را هم برای بیان این مطالب انتخاب نکرد. دایی تنها 48ساعت پیش از بازی حساس ایران و لبنان به اسکوچیچ تاخت و با تحقیر او، شخصیت این مربی را نزد شاگردانش خرد کرد. واقعا برای زدن این حرفها دیر نمیشد و شهریار میتوانست بیان دیدگاهش را دستکم تا بعد از همین 2 بازی پیش رو مقابل لبنان و سوریه به تعویق بیندازد. کاش علیآقا صادقانه جواب بدهد که اگر خودش سرمربی تیم ملی بود و یک نفر درست 2 روز قبل از یک بازی مهم چنین مصاحبه تندی علیه او انجام میداد، در موردش چه میگفت؟
سه- دایی در بخشی از سخنانش بهشدت به اسکوچیچ حمله کرده و با نقد کارنامه او گفته این مربی در حدی نیست که در مورد بازیکنان ایرانی اظهارنظر کند. این یک اشتباه محاسباتی بسیار بزرگ است. در غائله اخیر اصلا کسی به شخصیت حقیقی و کارنامه و سوابق اسکوچیچ کاری ندارد؛ نکته مهم شخصیت حقوقی او بهعنوان سرمربی تیم ملی است. سرمربی حق دارد حرف اول و آخر را در تیم بزند و اگر غیراز این باشد، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. حتی اگر خود دایی هم سرمربی تیم ملی بود، دقیقا همین مسئله در مورد او مصداق داشت و بازیکنان باید احترام جایگاه شهریار را نگه میداشتند. باز اسکو در چند تیم سرمربی بوده و بعد هدایت تیم ملی را پذیرفته، وگرنه دایی زمانی به این نیمکت رسید که فقط یک فصل بهعنوان مربی- بازیکن هدایت سایپا را برعهده داشت؛ آیا آن رزومه برای هدایت تیم اول ایران کافی بود؟ آیا بازیکنان بهخاطر کارنامه ناکافی دایی باید برای او شاخ و شانه میکشیدند؟
چهار- علی دایی معمولا موقع این قبیل اظهارات پرشور، طوری هیجانزده میشود که یادش میرود احوالات خودش را مرور کند و ببیند موردی مشابه آنچه نقد میکند در سوابقش وجود داشته یا نه. در این مورد خاص هم او در حالی خط خوردن مهدی طارمی را به باد انتقاد گرفت که خودش در انتخابی جامجهانی 2010علی کریمی آماده و قبراق را بهدلیل اختلافات شخصی به اردو دعوت نکرد. کریمی بعد از عزل دایی، در دوران افشین قطبی برای تیم ملی به میدان رفت و حتی گلزنی هم کرد. او در دوران کارلوس کیروش هم به تیم ملی دعوت میشد تا روشن شود غیبتش در تیم دایی «فنی» نبوده است. طبیعتا کسی با آن سابقه به راحتی نمیتواند خط خوردن طارمی را زیر سوال ببرد؛ مخصوصا که مهدی مرتکب تخلف انضباطی هم شده است.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.