ماجرای دختر فراری ۲۰ ساله؛ از عشق خیابانی تا بازداشت به خاطر خلاف

شهره ۲۰ ساله است. او را به اتهام عضویت در یک باند سرقت دستگیر کرده‌اند. البته خودش مدعی است در سرقت‌ها نقشی نداشته اما اعترافاتی که دیگر متهمان علیه این دختر کردند نشان می‌دهد او هم در این باند بوده است. شهره از زندگی و پرونده‌اش می‌گوید.

*چرا بازداشت شدی؟

وقتی دوستم را دستگیر کردند همراه او بودم. به همین خاطر من را هم بازداشت کردند.

*خب اگر جرمی مرتکب نشده بودی که آزادت می‌کردند.

چون من دخترفراری هستم به من جرم سرقت بستند.

*چرا از خانه فرار کردی؟

پدرم معتاد بود. مادرم هم بدبخت. خرج خودش را هم نمی‌توانست بدهد چه برسد به خرجی من. خیلی سخت بود با آنها زندگی کردن. ما ۶ بچه بودیم. تعدادی از این بچه‌ها مال ازدواج اول مادرم بودند. بعد هم که با پدرم ازدواج کرد من و خواهرم به دنیا آمدیم. پدرم معتاد بود و ما همیشه در فقر بودیم.

*خب چرا به جای فرار از خانه شغلی پیدا نکردی؟

یک مدتی آرایشگاه کار می‌کردم ولی مشکل من فقط شغل نبود، من از خانه‌مان بدم می‌آمد. همیشه بوی مواد و بدبختی می‌داد. می‌خواستم از خانه فرار کنم.

*حالا که بازداشت شده‌ای خانواده‌ات از تو خبر دارند؟

نه. خبر ندارند. آنها اصلاً دنبال من نگشتند. در این مدت یک بار به خواهرم زنگ زدم که گفت سراغ من نیا. برو دنبال زندگی خودت.

*گفتی به خاطر دوستت بازداشت شدی. از رابطه دوستی‌ات بگو.

ما در واقع نامزد بودیم. در پارک با هم آشنا شدیم. اول به خاطر مواد آشنا شدیم و بعد هم خیلی به هم علاقه‌مند شدیم. می‌خواستیم با هم ازدواج کنیم.

*برای همین سرقت می‌کردید؟

سرقت کار من نبود. کار آرش بود. من هم خبر نداشتم.

*مقداری از اموال سرقتی پیش تو پیدا شده است.

آرش اموال را می‌آورد و به من می‌گفت برایش نگه دارم، من هم نمی‌پرسیدم برای چه کسی است.

*چرا نمی‌پرسیدی؟ کنجکاو نمی‌شدی؟

به هر حال سعی می‌کردم کمتر از کارهای او خبر داشته باشم. البته می‌دانستم خلاف می‌کند.

*آن‌طور که در پرونده آمده است چند باری هم اجناس سرقتی را فروخته‌ای.

چند قطعه طلا بود. من فکر می‌کردم آرش آنها را می‌خرد و می‌فروشد و من هم کمکش کردم، فکر نمی‌کردم سرقت کرده است.

*سابقه داری؟

سابقه مواد دارم. کار بیشتری نکرده‌ام. من یک مدتی مواد می‌کشیدم، به خاطر مواد دو بار بازداشت شدم. از وقتی با آرش نامزد کردم مواد را کنار گذاشتم.

*خانواده آرش در جریان هستند او بازداشت شده است؟

آرش یک برادر دارد. او می‌داند آرش بازداشت شده و دنبال کارهایش است اما با من کاری ندارد. آرش می‌گوید اگر بیرون برود، به من هم کمک می‌کند.

*مطمئنی آرش کمک می‌کند؟

نمی‌دانم.