چرا جنگ غزه متفاوت است؟
جنگ غزه یک حادثه گذرا در تاریخ نیست که بتوان آن را کنترل یا بیتفاوت از کنارش عبور کرد، بلکه نقطه عطفی بزرگ در کشمکشی است که بیش از یک قرن تداوم دارد.
بیش از هشت ماه از جنگ رژیم صهیونیستی علیه ملت مظلوم و مقتدر غزه میگذرد. یک طرف جنگ، «اسرائیل» است که بزرگترین اقتصاد و اسلحهساز و صادرکننده سلاح جهان یعنی آمریکا متعهد به تامین همه نیازهای تسلیحاتی آن است و در طرف دیگر ماجرا مردم محاصره شده غزه قرار دارد. هیچ ورودی برای سلاح به منطقه غزه وجود ندارد و این مسیر کاملا بسته است؛ اما حماس و گروههای مقاومت از ۱۵ مهر (۷ اکتبر) گذشته تاکنون با سلاح و مهمات ذخیره شده خود در حال بزرگترین جنگ با ارتش رژیم اشغالگر قدس هستند و این جنگ همچنان ادامه دارد.
اما جنگ کنونی فلسطینیها با صهیونیستها چه از نظر ماهیت و چه از نظر انگیزه و نتیجه با همه دورههای قبلی کمی متفاوت است؛ یعنی میتوان گفت که این جنگ یک حادثه گذرا در تاریخ نیست که بتوان آن را کنترل یا بیتفاوت از کنار عبور کرد، بلکه نقطه عطفی بزرگ در مسیر کشمکشی است که بیش از یک قرن تداوم دارد.
چرا فلسطینیها در برابر انگلیسیها پیروز نشدند؟
فلسطینیها در دوره قیمومت انگلیس بر فلسطین (۱۹۲۲-۱۹۴۸) مجبور بودند با اشغالگری انگلیس و پروژه صهیونیستی مقابله کنند، اما علیرغم انقلابهای مستمری که در برابر این دو تهدید بزرگ انجام دادند، به دلیل عدم تعادل عظیم در موازنه قوا موفق نشدند.
تا اینکه جهان عرب بهویژه پس از تأسیس اتحادیه کشورهای عربی در سال ۱۹۴۵، نسبت به خطری که منطقه را تهدید میکرد، آگاهی یافت و اقدام به کمک به مردم مظلوم فلسطین کرد. اما با این وجود رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ علیرغم جنگهای مختلفی که با کشورهای عربی داشت، دولت مستقل خود را اعلام کرد؛ لذا جنگهایی که بهطور متوالی از سال ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۷۳ آغاز شده بود، با فاجعهای بزرگ پایان یافت.
خروج مصر از درگیری با اسرائیل
معالاسف پایان جنگ ۱۹۴۸ منجر به این شد که رژیم نوپای صهیونیستی بتواند ۷۸ درصد از سرزمین فلسطینیها را تحت کنترل خود درآورد و پایان جنگ سال ۱۹۶۷ نیز تصرف صحرای سینای مصر، بلندیهای جولان سوریه و آنچه را از فلسطین تاریخی باقی مانده بود، شامل شد.
علاوه بر این، اسرائیلیها در جریان جنگ سال ۱۹۷۳، افزون بر دستاوردهای نظامی بزرگی که به دست آوردند، مصر را از معادله درگیری نظامی با خود خارج کردند. خروج مصر از معادله نظامی مناقشه، قبل از دستیابی به یک راه حل سیاسی جامع برای مسئله فلسطین، به این معنا بود که وقوع جنگی دیگر بین ارتشهای عربی و رژیم صهیونیستی غیرممکن است و همین هم شد که جنگ ۱۹۷۳ به آخرین جنگ اسرائیلیها با ارتشهای عربی تبدیل شد؛ لذا پس از سال ۱۹۷۳ میبینیم که درگیری رژیم صهیونیستی با ارتشهای عربی تقریبا متوقف شد و درگیریها به سمت گروههای مقاومت کشیده شد. اما ظهور حزب الله مدت کوتاهی پس از این حمله، این باور که تنها وسیله برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی و مقابله با چالشهای ناشی از پروژه صهیونیستی است، مبارزه است را تحکیم بخشید.
حزبالله روحیه مبارزه با صهیونیستها را تقویت کرد
یعنی هنگامی که حزب الله در سال ۲۰۰۰ موفق شد، بدون قید و شرط جنوب لبنان را آزاد کند، آن هم درست زمانی که توافق اسلو در آستانه فروپاشی کامل قرار داشت، به نظر میرسید، این موفقیت یک تقویت روحی قوی برای گروههای مقاومت فلسطین، به ویژه در نوار غزه بود.
چراکه تقویت این روحیه در بین گروههای مقاومت موجب شد، ارتش اشغالگر صهیونیستی در سال ۲۰۰۵ عقبنشینی یکجانبه خود از نوار غزه را اعلام کند و در چارچوب این تحول، رژیم صهیونیستی به تدریج ابتکار عمل را از دست داد و نتوانست به پیروزی راهبردی دست پیدا کند.
طی دو دهه گذشته، ارتش رژیم صهیونیستی چندین جنگ علیه حزبالله لبنان (۲۰۰۶) و گروههای مقاومت فلسطین در غزه (۲۰۰۸، ۲۰۰۹، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴، ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲) انجام داد، اما طی این جنگها نتوانست هیچ سرزمین عربی جدیدی را اشغال کند یا به پیروزی قاطعی دست یابد.
هماهنگی مثالزدنی گروههای مقاومت بعد از عملیات طوفانالاقصی
هرچند رژیم صهیونیستی در جریان این جنگها توانست تا حدودی زیرساختهای جنوب لبنان و نوار غزه را تخریب کند، اما گروههای مقاومت لبنان و فلسطین از این رویاروییها قویتر از گذشته بیرون آمدند.
عملیات طوفانالاقصی شرایط را به کلی تغییر داد؛ چون قبل از این عملیات درگیری گروههای مقاومت با صهیونیستها بهصورت جداگانه و بدون هماهنگی صورت میگرفت، اما پس از عملیات طوفان الاقصی همکاریها وارد مرحله کیفی و بیسابقهای شد.
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، گروههای مقاومت فلسطینی به رهبری حماس، حملات برق آسایی را به پایگاههای نظامی و شهرکهای صهیونیستی واقع در «غلاف غزه» انجام دادند که طی آن موفق شدند، حداقل ۱۲۰۰ سرباز و شهرکنشین را به هلاکت برسانند و دستکم ۲۵۰ نفر دیگر را اسیر کنند؛ لذا از آنجایی که حزبالله لبنان بلافاصله به اهمیت استراتژیک این عملیات بیسابقه در تاریخ جنگ پی برد، برای حمایت از مقاومت فلسطین در چارچوب یک عملیات حساب شده که هدف آن کاهش فشار بر جبهه فلسطین و جلوگیری از دستیابی ارتش رژیم به یک پیروزی سریع یا قاطع بود، بلافاصله تصمیم به مداخله نظامی گرفت.
چند هفته بعد، تحولی مشابه رخ داد؛ یعنی انصارالله یمن نیز تصمیم گرفت، مثل حزب الله لبنان وارد مداخله نظامی شود و با حمله به کشتیهایی که به سمت بندر ایلات میرفتند، عملیاتی را با هدف حمایت از حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطین انجام دهند. گروههای مقاومت عراق نیز به دنبال آنها رفتند؛ بنابراین جنگ غزه به داخل فلسطین محدود نشد و درگیریها با ورود سایر گروههای مقاومت در منطقه توسعه پیدا کرد و گروههای مقاومت لبنانی، یمنی و عراقی در تحولی کیفی که در تاریخ جنگ بیسابقه بود، شرکت کردند که تاکنون ادامه دارد.
علت نسلکشی صهیونیستها در غزه
نکته قابل توجه در اینجا این است که رژیمهای حاکم بر جهان عرب نقش خود را در قضیه فلسطین به عنوان تماشاچی یا گاه میانجی تنزل دادهاند و برخی از آنها نیز تا حدودی غیرمستقیم به کمک ارتش رژیم صهیونیستی شتافتهاند.
نمونه آن، پس از حمله «اسرائیل» به کنسولگری ایران در دمشق بود که ایران تصمیم گرفت، مستقیماً به این تجاوز پاسخ دهد و حملهای را علیه رژیم صهیونیستی انجام داد، اما منابع رسانهای فاش کردند که برخی از کشورهای عربی با نیروهای آمریکایی برای دفع این حمله مشارکت داشتند.
جنگ غزه و حملات همهجانبه ارتش اسرائیل به نوار غزه تاکنون موجب کشته شدن بیش از ۳۷ هزار غیرنظامی فلسطینی که اغلب آنها زن و کودک هستند، شده است. تقریبا تمامی زیرساختهای غیرنظامی نوار غزه نیز در کنار غیرنظامیان این منطقه هدفِ حملات اسرائیل قرار میگیرند و رسانههای جریان اصلی جهان نیز عمیقا در این رابطه سکوت میکنند و عملا هزاران فلسطینی را که در جریان حملات ارتش اسرائیل به قتل رسیدهاند، در حد یک عدد در آمار کلی شهدای نوار غزه تقلیل میدهند. افرادی که هر کدام، جهانی از آرزو و رویا و امید را داشته اند. بر همین اساس است که میگوییم جنگ کنونی غزه جنگی متفاوت از سایر جنگهاست.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.