حکایت جالب همسفره شدن فرد پرخور با فرد کور
شخصی که به پرخوری معروف بود، در مهمانی افطاری با یک نابینا همسفره شد، اما انتظارش از این همنشینی بهکلی برعکس از آب در آمد.
شخص پرخوری هنگام افطار با کوری هم نشین شد. از قضا کور از او شکم خواره تر بود و به او مجال نمی داد.
هنگام رفتن پرخور به صاحب خانه گفت: خانه احسانت آباد. من امشب دو دفعه از تو شاد شدم: اول بار بدان سبب که مرا با کوری هم مجموع کردی و چنین انگاشتم که کاملا خواهم خورد و دوم بار پس از فراغ از خوردن شاد شدم از اینکه این کور مرا نخورد