سرقت مسلحانه زن وشوهر از بانکی در تهران به سبک فیلمهای هالیوود!
زوج رویاپرداز که قصد دستبرد از یک بانک در جنوب تهران را داشتند در محاصره مردم زمینگیر شدند.
ساعت 13 بعد از ظهر چهارشنبه 10خردادماه امسال بود که مرد و زن نقابداری وارد بانک ملت در حوالی بزرگراه فتح در جنوبغربی تهران شدند.
مرد نقابدار که ماسک به صورت داشت با اسلحه کلت کارمندان و مشتریان بانک را تهدید کرد که هیچ حرکتی نکنند. زن نقابدار هم که کولهپشتی در دست داشت، کنار او ایستاده بود تا پولهای بانک را داخل کولهپشتی بریزد. مشتریان و کارمندان بانک همگی از ترس سکوت کرده بودند که مرد نقابدار به سراغ یکی از کارمندان رفت و از او خواست هر چقدر پول داخل بانک است روی پیشخوان بانک بگذارد.
ثانیههایی بعد مقدار زیادی پول روی پیشخوان قرار گرفت و زن نقابدار همه را داخل کولهپشتی مشکیاش ریخت. پس از این مرد نقابدار از کارمند دیگری خواست تا در گاوصندوق را باز کند و وقتی در گاوصندوق باز شد، سارق مسلح متوجه شد که پول زیادی داخل گاوصندوق نیست، به همین دلیل به همدستش اشاره کرد و از بانک خارج شدند. در این لحظه مأموران بانک به طرف آنها رفتند تا مانع فرار سارقان شوند که مرد مسلح تیری به طرف یکی از کارمندان بانک شلیک و او را از ناحیه پا زخمی کرد. سارقان مسلح وقتی پا از بانک بیرون گذاشتند با تعداد زیادی از رهگذران و اهالی محل روبهرو شدند و لحظاتی بعد در دام آنها گرفتار شدند.
دقایقی بعد تیمی از مأموران پلیس در محل حاضر شدند و دوسارق مسلح بعد از خلع سلاح به اداره پلیس منتقل کردند. دو متهم که زن و شوهر بودند به دستور قاضی نصرتی، بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 34 برای تحقیقات فنی در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفتند.
صبح دوشنبه 29 خرداد ماه زوج میانسال برای بازجویی به دادسرای ناحیه 34 منتقل شدند. دو متهم در بازجوییها به سرقت مسلحانه اعتراف کردند.
گفتگو با زن میانسال
چند سال داری؟
43 ساله.
معتادی؟
نه.
چه شد که با شوهرت نقشه سرقت از بانک را طراحی و اجرا کردید؟
او شوهر دومم است. من چند سال قبل از شوهر اولم جدا شدم و با پسرم زندگی میکردم تا اینکه چهارسال پیش با پرویز در محل کارم آشنا شدم و به من پیشنهاد ازدواج داد، اما چون متأهل بود، صیغه او شدم. پرویز همیشه نقشه میکشید چطوری پولهای مرا بگیرد.
یکروز به بهانه خرید ماشین، یکروز به بهانه مسافرت یا اجارهخانه، بیشتر مرا تشویق میکرد از بانک وام بگیرم. من دو بار از بانک وام گرفتم و به او دادم. او با قسمتی از پول یکخودروی پراید خرید و بقیهاش هم خرج زن و بچهاش کرد.
قسطهای بانک عقب میافتاد و او پرداخت نمیکرد تا جایی که با مشکل مالی زیادی روبهرو شدیم. به همین دلیل وقتی پرویز پیشنهاد سرقت از بانک را داد، قبول کردم.
پس هر دوی شما شاغل بودید؟
بله. ما هر دو در خدمات بیمارستان کار میکنیم. من 16 سال و شوهرم ششسال سابقه کار داریم.
فکر نکردی دستگیر میشوید؟
پرویز همیشه فیلم هالیوودی و پلیسی میبیند. یکروز او در حال تماشای فیلم خارجی بود که در آن فیلم زن و شوهری از بانک سرقت کردند و موفق به فرار شدند. همین فیلم ایدهای برای سرقت ما شد و نقشه آن را هم خودش طراحی کرد.
فکر میکردید چقدر از این سرقت گیرت بیاید؟
پرویز گفت حداقل یکمیلیارد از بانک سرقت میکنیم و این پول زندگی ما دگرگون میشود و به همه آرزوهایمان میرسیم و دیگر دغدغه بیپولی نداریم.
چه آرزویی داشتید؟
ماشین خارجی و خونه خوب .
درباره روز حادثه بگو؟
روز حادثه پرویز اسلحهای را که خریده بود، برداشت و مرا سوار موتورسیکلتش کرد. نزدیک بانک موتور سیکلتش را زیر پلی متوقف کرد و هر دو پیاده شدیم. ما هر دو ماسک بهداشتی زدیم و وارد بانک شدیم.
شوهرم همه را تهدید کرد و من هم تمامی پولها را داخل کولهپشتی ریختم و بعد بیرون آمدیم که ناگهان مردم به ما حمله کردند. مردم آنقدر مرا کتک زدند که بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم در کلانتری هستم.
چهشد که این بانک را انتخاب کردید؟
پرویز میگفت باید بانکی را انتخاب کنیم که به خانهمان نزدیک باشد و بتوانیم چند روزی آن را زیر نظر بگیریم. ما سهبار قبل از سرقت به بانک رفتیم و همه چیز و بررسی کردیم تا مرتکب اشتباه نشویم.
الان شوهرت مدعی است نقشه اصلی سرقت را تو و پسرت طراحی کردهاید؟
دروغ میگوید. پسرم آن روز اصلاً تهران نبود و از این سرقت هم اطلاعی نداشت.
حرف آخر؟
اشتباه کردم به حرفها و وعدههای دروغین شوهرم اعتماد کردم.