//
کدخبر: ۵۰۷۰۹۶ //

نگاهی به بازی‌های خاطره‌انگیز و آیین‌های کهن در سیزده‌بدر

سیزده‌بدر، آخرین روز از جشن‌های نوروزی ایرانیان، ریشه‌ای عمیق در باورهای کهن دارد. اگرچه برخی این روز را نحس می‌دانند، اما در فرهنگ ایران باستان، سیزدهم فروردین روزی برای جشن و پیروزی بر دیو خشکسالی بوده است. از سوی دیگر، این روز فرصتی برای گردهمایی، شادی و انجام بازی‌های سنتی بوده که نسل‌های مختلف را دور هم جمع می‌کرده است.

نگاهی به بازی‌های خاطره‌انگیز و آیین‌های کهن در سیزده‌بدر
به گزارش فرتاک نیوز،

سیزده‌بدر یکی از آیین‌های دیرینه ایرانیان است که با رفتن به دل طبیعت و گره‌زدن سبزه همراه می‌شود. این روز ریشه‌ای کهن دارد و برخلاف برخی باورهای امروزی، در فرهنگ ایران باستان، نشانی از بدیُمنی در آن دیده نمی‌شود. گذشته از آیین‌های معنوی، سیزده‌بدر زمانی برای سرگرمی و بازی‌های دسته‌جمعی نیز بوده است. از «ترنابازی» و «کمربندبازی» گرفته تا الک‌دولک و زو، این بازی‌ها نه‌تنها بخشی از خاطرات مشترک بسیاری از ایرانیان هستند، بلکه نمادی از همبستگی و شادی‌های جمعی به شمار می‌روند.

سیزده نوروز در ایران باستان بدشگون نبود!

ایرانیان باستان سیزدهم هر ماه خورشیدی را «تیر روز» نامیده و آن را متعلق به فرشته تیر یا «تیشتر» (الهه باران) می‌دانستند. جشن سیزده و باور داشتن به بدشگونی سیزده در هیچ‌یک از نوشته‌های باستانی ایرانیان نیامده است. به نظر می‌رسد بدیمن شمردن عدد سیزده و جشن گرفتن روز سیزده فروردین برای بدر کردن و دور کردن شومی آن، از اندیشه‌های یونانیان باشد که از آن طریق به فرهنگ ایرانیان وارد شد. بنابراین، اعتقاد به نحسی این روز هیچ جایگاهی در فرهنگ ایران باستان ندارد.

در ایران، پس از ۱۲ روز جشن و شادی به یاد دوازده ماه سال، روز سیزدهم نوروز را که به شکست «آپوش» (دیو خشکسالی) و پیروزی ایزد «تیشتر» اختصاص دارد، جشن می‌گیرند.

سیزده‌بدر در تهران

تهرانی‌ها در این روز، سبزه‌هایی را که از پیش از نوروز کاشته‌اند، در عصر روز سیزدهم فروردین، به نشانه سرسبزی، شادابی و برکت به آب روان می‌افکنند تا مایه برکت و سرسبزی کشتزارها شود. در این روز، به باغ، صحرا، دشت، کوه و مناطق خارج از شهر می‌روند و در هوای باز و آزاد، به بزن‌وبکوب و شادی می‌پردازند و نوروز را به پایان می‌رسانند.

بازی‌های رایج در نوروز و سیزده‌بدر

ترنابازی در تهران: نام یک بازی بسیار کهن ایرانی است که در فرهنگ و ادب فارسی به «بازی میر و وزیر» و «شاه‌وزیر» نیز شهرت دارد. در آغاز، ترنابازی در شمار بازی‌های کودکان و نوجوانان بوده است. این بازی رفته‌رفته در میان گروه‌های سنی مردان جوان، میان‌سال و حتی سالخورده نیز رواج یافت.

با پیدایش نهاد اجتماعی قهوه‌خانه در جامعه ایران در دوره صفویه و تجمع مردم از گروه‌ها و صنف‌های گوناگون، این بازی به فضای قهوه‌خانه‌ها راه یافت و از سرگرمی‌های قهوه‌خانه‌نشینان، به‌ویژه شب‌های دراز زمستان و ماه رمضان شد.

این بازی تا چندین دهه قبل در بیشتر نقاط روستایی و شهری ایران برگزار می‌شده است و یکی از بازی‌های مورد علاقه و پرطرفدار به شمار می‌رفت، به‌طوری‌که نام این بازی در نقاط مختلف ایران متفاوت است، ولی در اجرای آن شباهت‌های بسیاری دیده می‌شود. این بازی در تهران با نام «ترنابازی» و «شاه و وزیربازی»، در آشتیان «دُرِنّ قاپی» در آذربایجان «ترّنا ویردی»، در قم «دِرنابازی»، در فشندک «پادشا وازی»، در دامغان «پادشَ وزیرو»، در فیروزکوه «پادشا وزیرْکا» (کا در گویش مازندرانی و فیروزکوهی به معنای بازی است)، در بیرجند «دُرن‌بازی» و «شابازی»، در اصفهان «قَمتُرِ ‌بازی» (جمال‌زاده در کتاب سر و ته یک کرباس از این بازی با نام «قنطره بازی» یاد کرده و در یادداشت پانوشت، آن را ترنابازی تهرانی‌ها دانسته است)، در گناباد «پادشا وزیلَک»، در گیلان «گُدِرِ زَنی» (گدر: کرباس تابیده)، در شوشتر «قاب درن» و «پاش‌انداز» («پاش» و «پاشَه» کوتاه‌شده پادشاه است) و در بم «تُرنَ بازی» نام دارد.

برای شروع ترنابازی، هنگامی که مردم در قهوه‌خانه گرد هم می‌آیند، کارپرداز نخست برای آغاز بازی صلواتی از بازیکنان می‌گیرد. بازیکنان حلقه‌وار می‌نشینند، چنان‌که فضایی در میان آن‌ها باز باشد. ریش‌سفیدان، بزرگان و سادات در صدر جایگاه بازی می‌نشینند. بعد از صلوات حاضران، قاپ را به یکی از پیش‌کسوتان یا ریش‌سفیدان یا سادات حاضر در میان جمع می‌دهد و از او درخواست می‌کند تا آن را بیندازد. او ابتدا به دیگران تعارف زده و سپس قاپ را می‌اندازد. پس از او، دیگران یکی پس از دیگری قاپ می‌اندازند. قاپ هرکس با نقش شاه بنشیند، شاه بازی می‌شود و فرمان یا حکم بازی با اوست.

پس از گزینش شاه، هرکس قاپش وزیر بنشیند، منصب وزارت را بر عهده می‌گیرد. اگر در نخستین دور قاپ انداختن، قاپ چند تن شاه یا وزیر بنشیند، منصب پادشاهی را به بزرگ‌ترین و محترم‌ترین بازیکنی که قاپش شاه نشسته، یا به کسی که اولاد پیامبر و سید است، می‌سپارند. شاه برگزیده، یکی را از میان بازیکنانی که قاپشان وزیر نشسته، به وزیری انتخاب می‌کند.

پس از آن، کسی که قاپش دزد بنشیند، وزیر او را به شاه معرفی و پس از بیان مطالبی نمادین درباره نوع دزدی او، حکم مجازاتش را از شاه درخواست می‌کند.

در مجازات دزد، تنبیهات گوناگونی به کار برده می‌شود که شلاق زدن با ترنا بر کف دست یا به پشت بازیکن، یکی از این تنبیهات است. اگر بازیکنی که نقش دزد را آورده، صدایی خوش و نیکو داشته باشد، به حکم شاه به «غزل‌خوانی» وادار می‌شود. خریدن شیرینی و میوه و زولبیا و بامیه در ماه رمضان، دادن جایگاه به شماری از کسانی که در قهوه‌خانه نشسته‌اند و فرستادن صلوات‌های مکرر، از دیگر حکم‌های شاه است.

وقتی قاپ سادات یا بزرگان و محترمان محل دزد می‌نشست، معمولاً به احترام آنان، به حکم شاه، همه یک‌صدا صلوات می‌فرستادند. این افراد در بازی ترنا به «آدم صلواتی» معروف بودند. گاهی از مجازات و تنبیه، کسی هم که کار نیک، ایثارگری و جوانمردی کرده بود، چشم‌پوشی می‌کردند.

بازی هفت‌سنگ: افراد به دو گروه مساوی تقسیم شده و هرکدام یکی از بازیکنان خود را به‌عنوان سردسته و رهبر برمی‌گزینند. یک گروه در فاصله معینی از محل هفت‌سنگ که روی هم چیده شده‌اند، قرار می‌گیرند تا به نوبت با توپ، سنگ‌ها را مورد هدف قرار داده و بزنند. گروه دوم نیز در پشت هفت‌سنگ، منتظر نتیجه‌اند تا هرگاه توپ پرتاب‌شده توسط گروه اول به هفت‌سنگ برخورد نکرد، فوراً جای‌شان را با آن گروه عوض کنند.

ولی اگر توپ برخورد کرد و آرایش آن‌ها را برهم زد، گروه دوم باید توپ را بردارند و با پاس‌کاری و هدف‌گیری، سعی کنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند. هر بازیکنی که توپ به او اصابت کند، از دور بازی اخراج می‌شود.

همچنین نفرات گروه اول در هر فرصتی که به دست آورند، به سراغ سنگ‌ها می‌روند تا آن‌ها را روی هم بچینند و یک امتیاز بگیرند. مشخص است که برای انجام چنین کاری، یکی از دوستان باید خود را به خطر انداخته و یارش را در مقابل ضربات توپ پوشش دهد. چنانچه او نیز مورد اصابت توپ قرار گرفت و از بازی اخراج شد، دیگری کار را به اتمام می‌رساند. اما اگر دیگر بازیکنی باقی نمانده باشد، بازی تمام شده و در دور بعدی جای و نقش گروه‌ها عوض می‌شود. در پایان، گروهی که زودتر هفت امتیاز کسب کند، برنده است.

کمربندبازی در ورامین: کمربندبازی در حوزه ورامین از بازی‌هایی است که معمولاً در روزهای نوروز و به‌خصوص سیزدهم فروردین اجرا می‌شود. برای شروع، ابتدا تعدادی جوان دور هم جمع شده و در آغاز، حد و مرز زمین بازی را با کشیدن دایره‌ای روی زمین مشخص می‌کنند و دو خط نیز در طرفین آن می‌کشند. سپس تعدادی کمربند روی زمین می‌چینند.

بازیکنان به دو دسته مساوی تقسیم می‌شوند. یک گروه داخل دایره قرار می‌گیرند و یک گروه در بیرون دایره می‌ایستند. افراد داخل دایره باید کمربندها را از دایره به بیرون بکشند و در مقابل، افراد دیگر از این کار ممانعت کرده و جلوگیری می‌کنند. از قوانین این بازی این است که بازیکنان تنها حق دارند از زانو به پایینِ دیگر بازیکنان گروه مقابل ضربه بزنند.

بازی الک و دولک: بازیکنان به دو گروه تقسیم شده و به قید قرعه، یکی از گروه‌ها بازی را شروع می‌کند. در این بازی، چوب کوچکی که «دولک» نام دارد، روی دو قطعه سنگ که به فاصله بیست تا سی سانتی‌متر از هم قرار دارند، گذاشته می‌شود. بازیکن، چوب بزرگ‌تری به نام «الک» را که در زیر دولک قرار داده، با قدرت به طرف نفرات گروه حریف که در محوطه روبه‌روی او هستند، پرتاب می‌کند.

اگر دولک در هوا گرفته شود، پرتاب‌کننده اخراج می‌شود، در غیر این صورت، بازیکنان گروه مقابل باید آن را از روی زمین بردارند و به طرف سنگ‌ها بیندازند. بازیکن الک‌به‌دست نیز با تمرکز، الک را در دست می‌چرخاند تا دولک را که به سمت او می‌آید، با ضربه دور کند.

اگر نتواند و فاصله دولک با سنگ‌ها کمتر از قد الک باشد، باز هم سوخته است. اما اگر توانسته باشد که با ضربه، دولک را دور کند، فاصله آن را از سنگ‌ها با طول الک می‌شمارند: یک، دو، سه… سپس دولک مجدداً ارسال شده و دریافت می‌شود تا امتیاز به حد نصاب برسد. اگر نتوانند امتیاز لازم را کسب کنند، بازی به گروه حریف واگذار می‌شود.

اگر به حد نصاب (مثلاً ۵۰) برسند، هر بازیکن دولک را با ضربات کوچک و یکنواخت الک می‌زند و می‌شمارد. سپس هرکدام، به تعداد ضربات، دولک را با ضربه سنگین الک به جلو می‌فرستند. اگر دولک در هوا گرفته شود، گیرنده آن را به سمت مبدأ پرتاب می‌کند. در نهایت، تمامی نفرات گروه الک‌به‌دست باید به تعداد ضربه‌هایی که بر دولک نواخته‌اند، مسافتی را طی کنند.

مسیر آخرین نقطه‌ای که دولک افتاده تا محل سنگ‌ها، توسط بازیکنان گروه حریف، یکی پس از دیگری، به‌عنوان جریمه با دویدن طی می‌شود. هنگام دویدن، باید کلمه‌ای را با صدای کشیده «اوووووو» ادا کنند و این کار را تا زمان قطع نفس ادامه دهند. هرجا که صدای بازیکنی قطع شد، یکی از هم‌تیمی‌هایش ادامه مسیر را با صدای «اوووووو» می‌دود. اگر در این موارد موفق شوند، در دور بعدی کنترل بازی را به دست می‌گیرند و با الک کار می‌کنند، اما اگر موفق نشوند، دوباره در وسط محوطه بازی کرده و دولک را تعقیب می‌کنند.

بازی زو: یک بازی قدیمی است که هنوز به دلیل ورود به دنیای ورزش، تا حدودی بقای خود را حفظ کرده است. این بازی به این صورت است که افراد به دو گروه تقسیم می‌شوند.

به ترتیب، از هر گروه دو نفر انتخاب شده و با گفتن کلمه «زوووووووو...»، جلو می‌روند و یکی از افراد گروه مقابل را می‌گیرند. گاهی نیز بازیکنان با گفتن کلمه «زوووووووو...»، یک مسیر از قبل تعیین‌شده را طی می‌کنند و هر گروهی که مسافت کمتری را طی کند، جریمه می‌شود.

بازی عمو زنجیرباف: ابتدا دو نفر که تقریباً از لحاظ نیروی جسمانی، قد و وزن یکسان و قدری بزرگ‌تر از بقیه باشند انتخاب می‌شوند. یکی به عنوان سرگروه و دیگری عمو زنجیرباف. این دو بازیکن به دو سر رشته و زنجیری که سایر بازیکنان با قلاب کردن دست‌های یکدیگر درست کرده‌اند، پیوسته و دایره‌وار قوسی را تشکیل می‌دهند. ابتدا سرگروه، عمو زنجیرباف را مورد خطاب قرار داده و سؤال و جواب‌هایی را به صورت شعر رد و بدل می‌کنند. البته در اینجا بقیه بچه‌ها سرگروه را همراهی می‌کنند.

«عمو زنجیرباف!

بله؟

زنجیر منو بافتی؟

بله!

پشت کوه انداختی؟

بله!

بابا اومده!

چی چی آورده؟ 

نخود و کشمش!

بخور و بیا!

با صدای چی؟!

با صدای گربه! میو، میو، میو…»

تا عمو زنجیرباف نام حیوانی را بر زبان آورد، سرگروه همراه با سایر بازیکنان، صدای حیوان مورد نظر را درآورده و به راه می‌افتند و از زیر دست‌های به هم داده عمو زنجیرباف و نفر دوم عبور می‌کنند، به جز همان نفر دوم که به صورت کت‌بسته، پشت به بچه‌ها قرار می‌گیرد. سرگروه دوباره شعر را شروع می‌کند و عمو زنجیرباف با نام حیوانی آن را تمام می‌کند و آن‌ها از زیر دست‌های به هم داده نفر دومی که کت‌بسته پشت به بچه‌ها ایستاده و نفر سوم عبور می‌کنند. در نتیجه، نفر سوم نیز دست‌هایش پیچ خورده و پشت به بچه‌ها قرار می‌گیرد. خلاصه این بازی را تا جایی انجام می‌دهند که همه بچه‌ها غیر از سرگروه و عمو زنجیرباف، کت‌بسته و پشت‌ورو شوند و یا به عبارتی زنجیر شوند! در اینجا سرگروه و عمو زنجیرباف گفت‌وگو می‌کنند:

«عمو زنجیرباف!

بله؟

زنجیر منو بافتی؟

بافته شد!

محکمه یا که شُله؟

بکش و ببین!»

حال سرگروه از یک طرف و عمو زنجیرباف از طرف دیگر، با کشیدن بچه‌ها سعی می‌کنند که زنجیر را پاره کنند اما بچه‌ها با محکم گرفتن دست‌های یکدیگر مقاومت می‌کنند… تا اینکه بالاخره زنجیر از یک جایی پاره می‌شود. دو بازیکنی که دست‌هایشان از یکدیگر باز شده جریمه می‌شوند و باید هر کاری که از سوی سایر بازیکنان به آن‌ها محول می‌شود، انجام دهند. مثلاً یک دور محوطه یا زمین را بدوند.

بازی وسطی: بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می‌شوند و به قید قرعه یا شیر و خط، یکی از گروه‌ها در وسط محوطه بازی می‌ماند و گروه دیگر، در دو قسمت، به طرفین عرضی محوطه بازی روانه می‌شوند. بازی با پرتاب توپ به وسیله یکی از بازیکنان گروه کناری آغاز می‌شود. گروه کناری سعی بر این دارد که با نشانه رفتن و زدن افراد گروه وسطی باعث سوختن و اخراج آن‌ها شود. تلاش گروه داخلی هم برای این است که با حرکات سریع از اصابت توپ در امان بمانند و چنانچه اگر یار سوخته داشته باشند، با ایثار و گرفتن توپ در فضا، که یک امتیاز محسوب می‌شود، او را به بازی برگردانند.

بازی گرگم و گله می‌برم: شرکت‌کنندگان این بازی باید بیشتر از چهار نفر باشند. از بین آن‌ها یکی گرگ و دیگری چوپان می‌شود. همه بازیکنان پشت چوپان، کمر یکدیگر را می‌گیرند. هر چه تعداد بچه‌ها بیشتر باشد، بازی هیجان‌انگیزتر می‌شود.

گرگ روبه‌روی چوپان و گله‌ای که پشت سرش است، می‌ایستد و می‌خواند:

«گرگم و گله می‌برم.»

گوسفندان هم می‌خوانند:

«حیوون دارم نمی‌ذارم.»

گرگ دندان نشان می‌دهد و می‌گوید:

«کارد من تیزتره، لقمه‌ی من لذیذتره.

خونه‌ی خاله از کدوم وره؟

از این ور و از اون وره.»

گوسفندان شروع می‌کنند به راست و چپ حرکت کردن. گرگ هم همین کار را می‌کند تا یکی از کودکان را که نتوانسته در حرکت با دیگران هماهنگ شود، بگیرد. او جزو دسته‌ گرگ می‌شود، کمر گرگ را می‌گیرد و به جدا کردن گوسفندان از گله کمک می‌کند و با او شعر می‌خواند.

 

برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۵۰۷۰۹۶ //
ارسال نظر