در لهیب آتش عشق
یاداشتی از حشمت اله سلطانی

به گزارش فرتاک نیوز؛ تراژدی پلاسکو مرزها را درنوردیدو آسمان ها را به زمین کشاند. راه؛ همین جاست. شتاب کن، فریاد می زنند تا تو بی هیچ تردید و هراسی، ازمیان لهیب عشق، جان ها را از شراره های سوزان برهانی. شتاب کن، کسی جز تو نیست و کسی جز تو یارای پای مردی و استواری و پایداری دراین یورش بی رحمانه به کالبدهای انسانی نیست، و تو بالاتر از انسانی، تو آتش نشانی، آتش به توکارساز نیست. از آن دوردست ها، پسرکی نازنین یا دختری شیرین زبان، در خنده های ابرها، تورا به خویشتن می خواند و تو
در احاطه آوار و آتش و دود، آغوش
می گشایی و او را چنان در آغوش
می گیری که حلاوت و مهر بی پایان پدری بر فرزند را همچو اسطوره ای مانا در صفحات تاریخ، درمذاق آدمیان دهر به یادگار می گذاری.
تو آتش نشانی، هیچ گاه نمی میری، زیرا این تویی که به مرگ می خندی و بر نیستی، عصاره هستی می فشانی. اینک همه دل های عاشق باتو هستند و از حسرت سترگی روحت، به اغمای غبطه می روند و تا تو به آن ها رخ ننمایی و تبسم نکنی، دیگر بار بیدار نمی شوند.
تو آتش نشانی، باهمه ی شهامت های تاریخ، و وزانت بی بدیل همه ی وجدان های آگاه.
تو آتش نشانی؛ وهیمنه ی بروز رستم و سهراب و آرش و آریو برزن و همه ی دلیران تاریخ ایران زمینی.