//
کدخبر: ۷۶۰۷۹ //

بازخوانی تجربه ای تلخ و شکست یک پیروزی در افغانستان

زیان ناشی از فقدان بصیرت و منفعت طلبی لجام گسیخته نمونه های متعددی در جهان دارد اما معدوداند وقایعی که اثر خطای تصمیم گیری در آن، وسعتی به اندازه افغانستان را متضرر کرده باشد و 26 بهمن ماه سالروز رخدادی است که بازخوانی آن تجربه تلخ شکست یک پیروزی را تبیین می کند.

 بازخوانی تجربه ای تلخ و شکست یک پیروزی در افغانستان
به گزارش فرتاک نیوز،

26 بهمن ماه مصادف با سالروز خروج نظامیان اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان پس از 9 سال اشغال این دیار یک روز ملی و جشن پیروزی افتخار آمیزی برای ملت افغانستان است، ملتی که به رغم تنگناهای متعدد اقتصادی و سیاسی توانسته با مقاومت یکپارچه معنوی خود یکی از ابرقدرت های روزگار خویش را به عقب براند و او را مجبور به فرار کند.

 

کارشناسانی هستند که می گویند، آن پیروزی برآمده از حمایت ابرقدرت غرب یعنی آمریکا برای شکست رقیب بین المللی خود در باتلاق افغانستان بود که این یادآوری ، منصفانه نیست، چرا که بودن آن شجاعت ، مقاومت و از خود گذشتگی که در پشت هر سلاح برای رسیدن به پیروزی لازم است، یک عنصر اصلی می باشد، در غیر این صورت هزاران تُن مهمات نیز بدون حضور تنها یک سرباز هم نمیتواند موجب فرار دشمن شود.

 

وقتی آخرین سرباز شوروی که از 3 دی ماه 1358 خورشیدی در افغانستان حضور داشت، در بهمن سال 1367 خورشیدی به فرمان رهبرانش از روی پل «حیرتان» در استان «بلخ» در شمال افغانستان گذشت و وارد محدوده اتحادیه شوروی آن زمان در کشور کنونی ازبکستان شد، موج شادی ملت مسلمان افغانستان را از بابت شکست اشغالگران کمونیست و دولت وابسته آنها فرا گرفت و افقی روشن از داشتن کشوری آزاد ، مستقل و توانمند در منظر این ملت مظلوم نمایان شد.

 

این شادی متاسفانه دوام نیافت و با بروز رخدادهایی پی در پی این پیروزی شیرین به کام مردم رنج دیده و زخمی تلخ گشت به گونه ای که هزینه آن اشتباهات را مردم افغانستان تا الان نیز پرداخت می کند.

 

'حکومت' در افغانستان از زمان خروج نظامیان اتحاد جماهیر شوروی از این کشور در 25 اردیبهشت سال 1367 و حتی چهار سال بعد از آن نیز در اختیار «نجیب الله» به عنوان رئیس جمهوری بود. دولت ناتوان وی همواره قصد مقابله با پیشروی مجاهدانی را داشت که در برابر هجوم ارتش بیگانه ایستادگی کرده بود تا این که سرانجام مجاهدان موفق شدند در فروردین 1371 حکومت مستقر و دست نشانده را شکست داده و بر افغانستان مسلط شوند.

 

*چرا این پیروزی های پشت هم به نتیجه مطلوب نرسید و افغانستان از آن روز تاکنون روی خوش به خود ندید؟

برای روشن شدن ابعاد این داستان باید از کمی قبل وقایع را مرور کرد، از وقتی که حمله نظامی شوروی به افغانستان به بهانه حمایت از دولت این کشور در برابر موج اعتراضات و به استناد معاهده حمایت نظامی وارد این کشور شد و افغانستان عرصه رویارویی آمریکا و شوروی به عنوان دو ابر قدرت وقت گردید .

 

آمریکایی ها برای به زانو درآوردن رقیب خود و انتقام شکست در ویتنام و تحمیل چنان وضعی به شوروی، دست به ایجاد و حمایت گسترده از گروه های مسلح افغان زدند و با استفاده از دلارهای نفتی کشورهای عربی و ایجاد گذرگاه هایی امن در کشورهای هم پیمانش در منطقه برای انتقال تجهیزات تلاش کردند و افرادی را در سایر کشورهای اسلامی با تبلیغ جهاد در برابر کفر کمونیستی و اشغالگران ، برای عزیمت به افغانستان و پیوستن به جمع مجاهدان افغان ترغیب کردند.

 

در چنین فضایی تحریک آمیزی گروه هایی قدرتمند با کمک آمریکا تأسیس شدند که در گذر حدود 10 سال تدوام جنگ با اشغالگران بر تعدد این گروه های غیر مسئول افزوده شد.

 

وجود همین گروه ها باعث شد، وقتی در سال 1371 بعد از یک دوره جنگ 13 ساله نفس گیر با اشغالگران و دولت های دست نشانده آن به تجمع پیروزمندانه مجاهدان در کابل خاتمه داده شود، فقدان رهبری ، عدم پذیرش دیدگاه جمعی ، خودسری ، تفرقه و قدرت طلبی موجب شد تا حلاوت این پیروزی با تلخی شروع جنگ های داخلی جایگزین شود.

 

با هزاران افسوس مجاهدانی که سال ها در برابر مجهزترین ارتش جهان ایستاده بودند و آن را به زانو درآوردند، نتوانستند در برابر دشمن بزرگتری که خانه در نفسانیت زیاده طلب بشری داشت ، پیروز شوند و در فرآیند ایجاد نظام سیاسی و ترسیم چارجوب های قدرت شکست خوردند و کار به درگیری های خانمان سوز داخلی رسید.

 

مهم ترین احزاب سیاسی و نظامی افغانستان که بر سر بدست آوردن قدرت در کابل پایتخت درگیر شدند، حزب جمعیت اسلامی به رهبری «برهان الدین ربانی» با اکثریت تاجیک تباران ، « احمد شاه مسعود» به عنوان فرمانده شورای نظار متشکل از ائتلاف فرماندهان نظامی گروه های مجاهد، حزب اسلامی به رهبری «گلبدین حکمتیار» با اکثریت پشتون ها، جنبش ملی اسلامی به رهبری ژنرال «عبدالرشید دوستم» از اقوام ازبک و احزابی از هزاره ها بود.

 

نقش گلبدین حکمتیار به عنوان متولی نخستین حزبی که قاعده تقسیم قدرت را نپذیرفت در این مقطع زمانی پررنگ است ؛ او با پناه بردن به دامن همسایه جنوبی و اعلام مخالفت با ساختار حکومت انتقالی مجاهدان و حمله به کابل در عمل راه شروع درگیری های خانگی را برای چندین سال ریل گذاری کرد.

 

این آشفتگی داخلی مردم را به ستوه آورد و در عمل زندگی عادی آنها را مختل کرد و میلیون پناهجوی افغان که به خارج فرار کرده بودن حتی با گذشت حدود پنج سال از خروج اشغالگران جایی برای بازگشت نداشتند و این بستری شد برای تولد طالبان.

 

اگر چه جنگجویان گروه طالبان در زمان مبارزه با شوروی به این نام وجود نداشتند و در جمع همین احزاب فعالیت می کردند اما با تأسیس گروه جدیدی به نام طالبان و شعارهای اسلامی که در یک دست قرآن گرفته و در دست دیگر سلاح، طی یکسال نیروی بزرگی را از بین احزاب جذب و وارد میدان نبرد با دیگر گروه های مجاهد شدند.

 

این گروه به طور رسمی در سال 1994 میلادی به عنوان گروه ناجی برای مردم خسته از دو دهه جنگ بدون دستاورد ظهور کرد و با شعارهای جذاب عدالت و قانون با معیار اسلامی توانست بسرعت بر 95 درصد خاک افغانستان مسلط شود.

 

در گیرودار جنگ های گروه های مجاهدین با طالبان و جنگجویان تامین شده از دلارهای کشورهای عربی که به نام 'جهاد' وارد این کشور شده بودند، فضا مساعد شد تا فعالیت تروریستی گروه هایی مانند القاعده حوزه نفوذ خود را به محدوده کشورهای غربی افزایش دهند و با استفاده از پایگاهی که بدون هیچ مسئولیتی در اختیار داشتند داستان حمله به آمریکا را به نام خود ثبت و فرصت را برای حمله نظامی آمریکا و «ناتو» به افغانستان فراهم کنند.

 

اگر چه هنوز هم بسیاری از آگاهان سیاسی بر این باورند که اجازه خلق القاعده و چشم پوشی از رشد بد قوراه آن و اغماض در برابر فعالیت های تروریستی آنها در خاک آمریکا و دیگر کشورها یک تصمیم برنامه ریزی شده از سوی کاخ سفید بوده و هست اما، چگونگی آن در این بحث مهم نیست، بلکه بیشتر اثر اقدامات آنها بر روند وقایع مد نظر است .

 

آمریکا به بهانه حمله القاعده به مرکز تجارت جهانی که در 11 سپتامبر سال 2000 میلادی انجام شد در اوایل سال 2001 بدون اجازه نهادهای بین المللی به افغانستان حمله کرد تا مسئولان حمله به آمریکا را که به ادعای آنها در قلمرو حکومت طالبان بودند و آنها از تحویل متهمان اجتناب می کردند، دستگیر و مجازات کند.

 

امروز از آن زمان 17 سال می گذرد، ناامنی‌ها، قاچاق مواد مخدر، افزایش مهاجرت‌های بدون بازگشت و تلفات سنگین انسانی روز به روز رو به رشد است.

 

همچنین گروه‌های مخالف دولت کابل نیز به دلایل متعدد، جسورتر و قدرتمندتر از گذشته در تلاش گسترش حاکمیت خود بر مناطق وسیعتر و شهرهای بیشتری هستند.

 

با نگاهی به گذشته به خوبی پاسخ این پرسش مشخص خواهد شد که بهانه 11 سپتامبر به نفع چه کسی تمام شد؛ روزهای سخت اشغال شوروی و ناامنی‌های پس از خروج آنها؛ پذیرش شعار حکومت اسلامی طالبان برای مردم سهل شد و امید نسبی را برای افغان ها به ارمغان آورد؛ امیدی که البته با گذشت هر روز تبدیل به رنج شد و بار دیگر مردم افغانستان برای آمدن ناجی دیگری به انتظار نشستند.

 

«جرج بوش» رئیس ‌جمهوری وقت آمریکا، با شعار از بین بردن تروریسم بویژه گروه القاعده، برقراری نظام دمکراتیک، آوردن صلح و ثبات و از بین بردن کشت مواد مخدر و فساد اداری در افغانستان با بیش از 130 هزار نیروی نظامی وارد افغانستان شد و مورد استقبال مردم خسته از جنگ های داخلی قرار گرفت.

 

در آن حملات اولیه هوایی آمریکا به افغانستان تعداد زیاد غیر نظامی کشته شدند که بر اساس آمار پایگاه داده «مارک هرولد» بین 3 هزارو 100 تا 3 هزار و 600 غیر نظامی از 7 اکتبر سال 2001 تا ژوئن 2003 در افغانستان کشته شدند.

 

با سقوط طالبان در افغانستان و حضور آمریکایی ها امید به زندگی برای مردم این کشور در زمینه‌های مختلف از جمله برای زنان افغانستان که در دوران حاکمیت طالبان در حصر خانگی بسر می بردند، به صورتی حباب گونه زنده شد.

 

کمک‌های کشورهای خارجی در ابتدا وضعیت اقتصادی افغانستان را با رونق نسبی مواجه کرد تا جایی که تصور می ‌شد مردم افغانستان رو به خوشبختی در حال حرکت هستند و کشورشان در مسیر درست خود قرار گرفته است.

 

اما پس از طولانی شدن جنگ در افغانستان، کمک‌ها کاهش یافت، شعارهای خارجی‌ها رنگ باخت و تلفات غیر نظامیان افزایش، کشت و قاچاق مواد مخدر بصورت بی سابقه ای رکورد زد و حدود بیش از یک میلیون نفر بر اثر جنگ های بی ثمر آواره شدند.

 

امروز در سایه حضور آمریکا در افغانستان مردم شاهد هستند که غربی ها صلح را برای آنها با ترکیب افرادی مانند گلبدین حکمتیار تجویز می کنند که آن داستان تلخ را در روند استقرار حکومت مجاهدان پیروز بر شوروی ساخت و در آخرین مصاحبه خود نیز با رسانه ای محلی حملات انتخاری را با واژه استشهادی ترجمه می کند.

 

از طرف دیگر مشاهده می شود که دولت وحدت ملی به عنوان دولتی برآمده از طرح توافقی با میانجیگری آمریکا بین رقبای انتخاباتی؛ درگیر اعمال توازن قدرت داخلی است و معذور از تمرکز بر ارایه خدمات ملی.

 

اکنون شاید راحت باشد که بگویم خطا در تشخیص منافع ملی و اشتباه در رفتار و اتخاذ تصمیم نادرست چه مشکلاتی را می تواند برای یک ملت در دوران های متمادی ایجاد کند اما از آن مهمتر آن است که بتوانیم با بهره از چنین تجارب تلخی مانع از تکرارشویم و در طوفان حوادث راه درست را پیدا کنیم .

 

در حال حاضر نه تنها گروه طالبان و القاعده در افغانستان نابود نشده اند، بلکه گروه خطرناک تری که نظم و امنیت جهان را تهدید می کند به نام «داعش» هر روز در بخش های مختلف این کشور به حضور خود گسترش می دهد و به گفته مقامات افغان در حاضر 20 گروه تروریستی وابسته به کشورهای منطقه و جهان در این افغانستان حضور دارند.

 

اکنون گزارش های از انتقال جنگجویان داعش که در جنگ های سوریه و عراق شکست خوردند به افغانستان منتشر می شود و با گذشت هر روز واقعیت این گزارش ها بیشتر آشکار می شود.

 

هر چند «محمد معصوم استانکزی» رئیس عمومی اداره امنیت ملی افغانستان چند روز پیش اعلام کرد که جنگجویان داعش و القاعده توسط گروه طالبان به شمال افغانستان انتقال داده می شوند.

 

اما ایران، روسیه و برخی از افغان ها بر اساس دادهای موجود اعلام کرده اند که انتقال جنگجویان داعش توسط هواپیماهای آمریکایی به افغانستان صورت می گیرد .

 

در هر صورت آن چه مهم است ؛ همه می گویند که جنگجویان داعش به افغانستان انتقال داده می شوند و این موضوع زنگ خطر را برای افغانستان و کشورهای منطقه به صدا در آورده است، این که تا حال برسر منبع انتقال دهنده آن اختلافاتی وجود دارد، زمان کم کم آن را آشکار می سازد.

 

اما آنچه امروز در شهرهای بزرگ افغانستان از جمله کابل پایتخت به چشم می خورد آن است که مردم افق آینده خویش را روشن و شفاف نمی بینند.

 

افرادی در شهر هستند که با داشتن تکه کاغذی در جیب، تلاش دارند با همراه کردن نام و مشخصات فردی، گروه خون و شماره تلفن اضطراری در یک کاغذ ؛ تن زخمی یا بی جان خود را در یک حمله انتخاری احتمالی که زمان و مکان ندارد ، نجات دهند این رویکرد را برخی از شاهدان امداد رسان در حملات کابل تعریف کرده اند.

 

26 بهمن سالروز واقعه ای شیرین برای ملت افغانستان است که باید تبریک گفت اما واقعیت امروز یادآوری می کند که از آن پیروزی به درستی صیانت نشد و امروز بعد از 17 سال حضور ناتو به رهبری آمریکا در افغانستان هنوز نوری بر آیینه جبران تلخی ها نمی تابد.

 

شاید گفته «بریالی فطرت» استاد جامعه شناسی دانشگاه کابل که اعتقاد دارد ملت افغانستان قادر است با وحدت و همدلی بر این وضعیت غلبه کند و نباید افغان ها به امید ناجی بیرونی باشند و خود باید اقدام کنند ، یک پیشنهاد قابل بررسی باشد.

 

برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.
منبع: ایرنا
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۷۶۰۷۹ //
ارسال نظر