کمک خواستن عروس جوان از مرد غریبه به قتل برادر شوهر ختم شد
داود مردپور در درگیری بین برادر خود و همسر برادرش توسط یکی از اهالی محل در نسیم شهر به قتل رسید.
در جریان قتل داود مردپور،یکی از اهالی محل او به با پاره آهن به قتل رساند.در ابتدا گفته می شد که قتل داود مرد پور با اصابت ضربه میلگرد رخ داده بود اما بعدا مشخص شد متهم به قتل داود مردپور با پرتاب یک تکه آهن به سر مقتول باعث قتل داود مردپور شده است.
15 مرداد پارسال پیکر نیمه جان جوان 38 ساله به نام داود مردپور اهل نسیم شهر تهران در حالی به بیمارستان شهدای هفت تیر نسیم شهر منتقل شد که ساعتی بعد داود مردپور به دلیل شدت ضربه وارد شده به سر به کما رفت.تحقیقات اولیه حاکی از این بود که داد مرد پور در جریان نزاع توسط یکی از اهالی محل مضروب شده است و ضارب بازداشت شد.حدود دو هفته از انتقال داود به بیمارستان گذشت که سرانجام او جان خود را از دست داد.به این ترتیب رسیدپی به پرونده قتل داود مردپور در جریان قضایی قرار گرفت.
جزئیات قتل داود مردپور در نسیم شهر
پدر داود مردپور جزئیات قتل او را اینطور شرح داد:«مدتی بود پسر کوچک من به نام علیرضا با همسر خود اختلاف داشت و در آستانه طلاق بودند. علیرضا و داود مغازه عطاری داشتند و عروسم در همان خیابان مغازه فروش لوازم یک بار مصرف داشت. روز حادثه علیرضا بچهها را به مغازه مادرشان برده بود تا او را ببینند. وقتی پسرم از مغازه بیرون آمده بود یکدفعه دختر کوچکش دنبال او دویده بود و علیرضا از اینکه دختربچه وسط خیابان دوید عصبانی شد چون ممکن بود ماشین به او برخورد کند. برای همین بار دیگر با همسرش بحثش شد و گفت چرا مراقب دخترمان نبودی. دعوای زن و شوهری علیرضا و همسرش بالا گرفت. وقتی داود سر و صدا را شنیده بود، بیرون رفته بود تا برادرش را به مغازه برگرداند. همان موقع عروسم به یکی از آشنایان زنگ زده و درخواست کمک کرده بود. آن فرد وقتی به صحنه دعوا آمده بود، یک پاره آهن برداشته بود و به سمت پسرانم پرتاب کرده بود که همان پاره آهن به سر داود برخورد کرد.»
پدر مقتول در ادامه گفت: «شاید متهم می خواست آهن پاره را به سمت علیرضا پرتاب کند اما داود مورد اصابت قرار گرفت و از دنیا رفت. در خبرهای اولیه گفته می شد پسرم با میلگرد کشته شده که این درست نبود. بعد از حادثه عروسم هم به خاطر معاونت در قتل عمدی بازداشت شد و اظهار کرده بود که برای کمک گرفتن از متهم اصلی زنگ زده بود. نمی دانم چرا عروسم از ان فرد کمک خواست. ما متهم را می شناسیم و سال هاست با خانواده او رفت و آمد داریم. دایی او از دوستان من است و سال گذشته که مادرش از دنیا رفت در مراسم عزاداری اش حضور داشتیم.»
پدر مقتول در آخر گفت:«داود بی گناه به قتل رسید. او بیمار دیالیزی بود و جثه ضعیفی داشت. با سختی فرزندم را بزرگ کردم و به راحتی او را از دست دادم. برای همین از خون او گذشت نمی کنم.»