آروین به من توجه نداشت/ او ندانست چقدر به محبتش نیاز دارم! خیانت کردم و حرفی برای گفتن ندارم!
اصلا فکرش هم نمی کردم یک ارتباط ساده در نهایت به رسوایی بزرگی ختم شود و من بی آبرو شوم.
زن 35 ساله که مدعی بود در شبکههای مجازی اغفال شده و اکنون فیلمهای سیاه یک ارتباط مخفیانه، زندگیاش را به نابودی کشانده است، درباره این آشنایی شوم به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که با «آروین» ازدواج کردم. او شاگرد یک فروشگاه لوازم پلاستیکی بود. وقتی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، آروین شغل های متفاوتی را در بازار کار تجربه کرد تا این که بالاخره با کمک اطرافیان فروشگاه پوشاکی راه اندازی کرد و اوضاع مالی ما بهتر شد.
اگرچه صاحب دو فرزند شده بودم اما همواره با همسرم اختلاف داشتم. او همیشه درگیر گرفتاریهای کاری و بدهی و طلبکاریهایش بود و توجهی به من و فرزندانم نداشت. به همین دلیل کمبود محبت را با همه وجودم حس می کردم و بیشتر اوقات با یکدیگر مشاجره داشتیم.
این کمبودهای عاطفی به جایی رسید که هر کدام از ما مشغول خودش شد و دیگری را فراموش کرد. در همین زمان بود که من وارد یکی از گروه های شبکه های اجتماعی شدم.
در این گروه با جوانی به نام «ارسلان» ارتباط برقرار کردم. او به عنوان مشاور پای درد دل های من می نشست و با جملات و کلمات زیبایش به روح و روانم آرامش می داد. حرف های محبت آمیز او به گونه ای بود که مرا شیفته خودش کرد. دیگر به هر بهانه ای با او چت می کردم و مدت زیادی را در فضای مجازی با او می گذراندم تا این که از من خواست همدیگر را ملاقات کنیم. من هم که دوست داشتم این جوان را از نزدیک ببینم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و در یک رستوران به دیدارش رفتم.
از آن روز به بعد مدام با هم در مکان های مختلف قرار می گذاشتیم. او چنان با حرف هایش مرا خام کرده بود که گاهی فقط منتظر تماس او بودم. در روزهای اول این آشنایی فکر می کردم همه چیز یک ماجرای شوخی و تفریح گونه است اما کم کم دیدارهای مخفیانه ما به مکان های خصوصی کشیده شد و از یک ارتباط عادی فراتر رفت تا جایی که ...
در همین حال «ارسلان» از همه لحظات این ارتباط هوس آلود فیلم و عکس های زننده تهیه می کرد. او می گفت: ساعاتی که در کنارم نیستی من با نگاه کردن به این تصاویر احساس خوشبختی میکنم! من هم که از شنیدن این حرف ها لذت می بردم، در برابر گرفتن تصاویر هیچ مقاومتی نمی کردم. «ارسلان» به تازگی ازدواج کرده بود ولی ادعا داشت همسرش از منطقه پایین شهر است و با رفتارهای عصر حجری اش نمی تواند خواسته های او را برآورده کند، به همین دلیل من هر کاری را برای برآورده کردن نیازهای او انجام می دادم تا از من راضی باشد.
خلاصه، روابط من و ارسلان ماه ها طول کشید و در این مدت من پولی را که همسرم با هزار زحمت و تلاش شبانه روزی به دست می آورد، به او می دادم تا بتواند جشن عروسی بگیرد و سرزنش های خانواده نامزدش را نشنود. آن قدر به او اعتماد داشتم که هر مدرک و سندی را چشم و گوش بسته امضا می کردم و اثر انگشت می زدم و به هیچ چیزی جز رضایت خاطر ارسلان نمی اندیشیدم تا این که کم کم وضعیت مالی ارسلان بهتر شد و به خرید و فروش گسترده تلفن همراه روی آورد. مدتی بعد تازه متوجه شدم که ارسلان علاوه بر من، با دختران و زنان زیادی ارتباط دارد و از همه آن ها به خاطر این دوستی خیابانی پول قرض میکند! پولهایی که هیچ وقت آن ها را باز نمی گرداند. در واقع، این ماجرا به شغل اصلی ارسلان تبدیل شده بود و زنان نادانی مانند من همه نیازهای شخصی او را برآورده می کردیم.
بالاخره روزی به خود آمدم و تصمیم گرفتم به خاطر فرزندانم که دیگر بزرگ شده اند، به این ارتباط شوم پایان بدهم اما ارسلان وقتی ماجرا را فهمید به شدت برآشفت و تهدید کرد باید مبلغ 70میلیون تومان وجه سفته هایی را که امضا کرده ام به او بپردازم وگرنه عکسها و فیلمها را برای خانواده ام ارسال میکند. وقتی به او گفتم نزد پلیس می روم، او هم بی شرمانه قطعهای از یک فیلم بسیار زننده را که در منزلش گرفته بود، برای همسرم فرستاد و سپس آروین را تهدید کرد که ادامه این فیلم ها را در اینستاگرام می گذارد، مگر آن که مبالغ درخواستی او را بدهد. همسرم که از این ماجرا بسیار عصبانی شده بود، کتکم زد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. حالا هم با این رسوایی عجیب حتی نمی توانم به چشمان فرزندانم نگاه کنم.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.