شوهرم به من خیانت کرد؛ من هم به او خیانت کردم!
از روزی که فهمیدم همسرم به من خیانت کرده و پنهانی با زن دیگری به طور موقت ازدواج کرده است، من هم درکشاکش طلاق با یک راننده مسافرکش آشنا شدم و با او رابطه برقرارکردم اما دراین میان من هم اشتباه شوهرم را تکرار کردم و ...
این ها بخشی از اظهارات زن ۳۸ ساله ای است که با شکایت شوهر ۲۸ساله اش به مرکز انتظامی احضار شده بود. این زن جوان که ادعا می کرد به خاطر کتک های همسرش امنیت جانی ندارد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:پدرم مردی کارگر بود که از عهده مخارج زندگی برنمی آمد و دو برادرم به هزینه های زندگی ما کمک می کردند ولی اخلاقی خشک ورفتاری متعصبانه داشتند تا جایی که حتی اجازه نمی دادند من به تنهایی از خانه خارج شوم یا به مدرسه بروم.
آن ها حتی مرا کتک می زدند و سپس ادعا می کردند خودمان می دانیم کار اشتباهی نکرده ای! ولی به خاطرآن که یک وقت چنین اشتباهی را انجام ندهی کتک خورده ای! از سوی دیگر دو خواهرم که ازدواج کرده بودند در نابسامانی و آشفتگی خانوادگی به سر می بردند چرا که شوهر یکی از آن ها فوت کرده و دیگری هم خواهرم را رها و با زن دیگری ازدواج کرده بود.
در واقع هر دو نفر آن ها در زندگی شکست خورده بودند و من نیز در شرایط سختی به سر می بردم. در یکی از همین روزها خواهر بزرگ ترم با مرد دیگری ازدواج کرد و از او صاحب یک فرزند شد. در این میان من به همراه خانواده ام به دیدار فرزند خواهرم رفته بودیم که مادر شوهر خواهرم مرا دید و برای ازدواج با پسر برادرش پیشنهاد کرد اما او مرا نپذیرفت و مدعی شد نمی تواند با دختر ۱۵ ساله ازدواج کند ولی برادر کوچک تر او راضی شد تا با من ازدواج کند.
من هم که آرزو داشتم روزی از سخت گیری های رفتاری برادرانم فرارکنم و از محیط آشفته خانواده خودمان دور شوم، بلافاصله پیشنهاد کریم را پذیرفتم و باهم ازدواج کردیم. اما کریم آن پسری نبود که من در رویاهایم دنبال ازدواج با او بودم.
با آن که در طبقه پایین منزل مادر شوهرم زندگی می کردیم ولی مدام مرا کتک می زد و سرزنشم می کرد. با وجود این زمانی که فرزند دومم به دنیا آمده بود ناگهان یک روز زن جوانی به در منزلمان آمد و با سر وصدا و توهین خودش را همسر کریم معرفی کرد.
آن شب وقتی همسرم به خانه آمد و ماجرا را فهمید، خیلی خونسرد ادعا کرد مدتی آن زن را به عقد موقت خودش درآورده است. اگر چه چند روز بعد کریم سوگند خورد که آن زن را طلاق داده است ولی بازهم با رفتارهای مشکوکش چندبار مچ او را گرفتم و فهمیدم به من خیانت می کند. به همین دلیل تقاضای طلاق دادم و به خانه پدرم رفتم.
درکشاکش ماجرای طلاق روزی با یک راننده مسافربر درددل کردم و این گونه رابطه من و قدیر آغاز شد ولی مدتی بعد در حالی با شوهرم آشتی کردیم که او متوجه رابطه غیراخلاقی من با قدیر شد و نتوانست خیانت مرا تحمل کند به همین دلیل مرا طلاق داد و من هم به عقد موقت قدیر درآمدم که ۱۰ سال از من کوچک تر بود.
از سوی دیگر هم خانواده اش کاملا مخالف ازدواج ما بودند و او هم تحت تاثیر مادرش مرا به شدت کتک می زد. این بود که به خانه یکی از دوستانم رفتم و حاضرنیستم با قدیر که پسرمجرد است و تنها ۸ سال بیشتر از پسرم سن دارد، ازدواج کنم. حالا او از من شکایت کرده است اما ای کاش ...
این پرونده خانوادگی، با دستور سرگرد احمد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد)به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.