جزئیات قتل کانی دختر ۱۷ساله پیرانشهری به دست پدرش
کانی عبداللهی تا کلاس ششم دبستان درس خوانده بود، به پدر و مادرش در کشاورزی و دامداری کمک میکرد و روز ششم بهمن در حالیکه با پدرش در خانه تنها بود با دو ضربه چاقو کشته شد. جعفر عبداللهی، پدر کانی او را با دو ضربه چاقو به قلب و کتفش کشت و حالا در زندان نقده است.
به نقل از هم میهن، در ساعت چهار عصر روز شنبه، ششم بهمنماه، دلهره جایش را در دل دختران روستای ماشکان در ۲۵ کیلومتری پیرانشهر، جایی در غرب ایران، خوش کرد. پارسال هم بهمنماه بود که در روستا چو افتاد پدری، دخترش را به قتل رسانده است. دختران روستای ۳۲۵ نفری ماشکان، شنیده بودند ۱۰ سال پیش هم دختری از میان برداشته شده، اما خانوادهاش گفتهاند خودکشی کرده. خودش، خودش را از میان برداشته. مردم روستا، مردان و زنان کشاورز و دامدار ماشکان، هم ۱۰ سال پیش و هم پارسال، سرهایشان را به پچپچه نزدیک هم کردند و به زمزمه از دلیل مرگ دختران جوانشان گفتند.
در ساعت چهار عصر روز شنبه، ششم بهمنماه هم که «جعفر»، پدر ۴۵ ساله «کانی عبداللهی»، چاقویش را برداشت و یک ضربه به قلب دختر ۱۷ سالهاش زد و یک ضربه به کتف او، طولی نکشید که سرهای مردم روستا دوباره به هم نزدیک شد؛ دوباره خون دختری از روستا، روی زمین ریخته بود و مردان و زنان روستا با صدایی پایین و زبانِ کردی، از هم میپرسیدند که چرا دوباره در خانواده عبداللهی، دختری مرده است؟
در ساعت شش عصر روز شنبه، ششم بهمنماه که از بیمارستان پیرانشهر خبر رسید کانی فوت کرده و پدرش که او را به بیمارستان برده، به پلیس خودش را معرفی کرده، جای دلهره در دل دختران روستا و زمزمه، در دهان مردم روستا محکمتر شد. جعفر عبداللهی را به زندان نقده بردند و از وقتی پایش به زندان رسید، تلفن از دستاش نیفتاد. هر چنددقیقه یکبار تلفن مریم ابراهیمی، مادر کانی، زنگ میخورد. جعفر آنطرف خط است و گریه میکند. قاتلها همهشان بعد از کشتن یک انسان گریه میکنند؟ اگر کسی که کشته شده، دخترشان باشد چه؟ جعفر حالا هم دخترش را کشته، هم گریه میکند و هم میگوید پشیمان است. مریم جوابی ندارد برای گفتن. خشم از گلویش بالا میآید، با گریه درمیآمیزد و برمیگردد. مردم دور مریم را گرفتهاند و نشان دادن خشم سخت است. ندیدن دختر ۱۷ سالهای که به جرم «دوست داشتن» کشته شده، سختتر.
رسانههای محلی آذربایجان غربی خیلی زود خبر را منتشر کردند و دلیلاش را هم نوشتند: «روز شنبه، ششم بهمنماه ۱۴۰۳، حادثهای تلخ در شهرستان پیرانشهر (آذربایجان غربی) رخ داد که طی آن یک دختر ۱۷ ساله بهنام کانی عبداللهی، اهل روستای ماشکان از توابع پیرانشهر، با انگیزهای ناموسی توسط پدرش به قتل رسید. این حادثه بار دیگر مسئله قتلهای ناموسی و خشونت علیه زنان را در جامعه برجسته کرده است. کانی عبداللهی بهدلیل ارتباط با یکپسر، توسط پدرش با ضربات چاقو بهشدت زخمی شد.
با وجود انتقال او به بیمارستان پیرانشهر، شدت جراحات وارده، جان او را گرفت. پس از این حادثه، پیکر کانی برای انجام بررسیها به پزشکی قانونی منتقل شد و پدر او، که بهعنوان متهم این جنایت شناخته شده است، توسط نیروهای انتظامی دستگیر شد. سرهنگ یونس ارجمند، فرمانده انتظامی شهرستان پیرانشهر در این باره گفت: پس از وقوع قتل دختر ۱۷ ساله با ضربات چاقو، رسیدگی به این موضوع بهسرعت در دستور کار مأموران پلیس آگاهی قرار گرفت. تیم ویژه کارآگاهان با انجام اقدامات اطلاعاتی و بررسیهای همهجانبه، موفق شدند متهم را در کمتر از یکساعت شناسایی و دستگیر کنند. در بازجوییهای تخصصی، متهم به قتل با انگیزه اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.»
هنوز چندساعت از انتشار خبر نگذشته بود که یکخط خبر دیگر، همهجا را پر کرد؛ دخترعموی کانی هم پارسال بهدلیل مشابه، به دست پدرش کشته شده است. مردم روستا حالا ترجیح میدهند به ماجرای مرگ «فرزانه»، دخترعموی کانی بگویند «خودکشی». عیسی ماشکانی که ۱۳ سال است دهیار روستاست هم دلیل مرگ «فرزانه عبداللهی» را خودکشی با خوردن قرص اعلام میکند. او میگوید دلیل آن، اختلافات خانوادگی بوده. عموی کانی پارسال بازداشت نشد و سوال و جوابی هم از او نشد.
قصه زندگی کانی و فرزانه، دو دخترعموی اهل روستای ماشکان، اما شبیه هم بود. آنها تا ششم دبستان درس خوانده بودند، چون روستایشان مدرسه در دوره متوسطه اول و دوم ندارد. نزدیک به ۱۰۰ درصد دختران روستا ترک تحصیل میکنند، چون برای ادامه تحصیل باید به مدرسه شبانهروزی در پیرانشهر بروند و رفتن سخت است. دختران و پسران روستای ماشکان مثل بیشتر جوانان روستاهای استانهای غربی، کنار مادران و پدرانشان روی زمین کار میکنند؛ چغندر و گندم میکارند و برداشت میکنند. به دامها غذا میدهند و شیرشان را میدوشند. کانی هم جزو همین دختران بود.
عیسی ماشکانی، دهیار جوان روستا حالا میگوید که پدر کانی در کل عصبی بوده و زود از کوره در میرفته است. ششم بهمنماه که جعفر تصمیم گرفت کانی را بکشد، با او در خانه تنها بود. مریم، مادر کانی، رفته بود خانه پدرش. ماشکانی حالا که با صدای خسته از پشت خط تلفن از خانواده عبداللهی میگوید، تازه از مراسم ختم دختر جوان و مقتول روستا، به خانه برگشته. او صدای مریم را شنیده که از پشت خط تلفن از جعفر میپرسیده: «چرا او را کشتی؟» و جواب درستی نشنیده است. «مرگ، دارو ندارد.»
ماشکانی میگوید دختران روستا از سهروز پیش اضطراب گرفتهاند که نکند این بلا سر خودشان بیاید. آن هم بعد از دو مرگ در یکسال. «درست است که مرگ فرزانه خودکشی بود ولی دخترهای روستا دچار دلهره شدهاند.» اینها حرفهای «حلیمه ابراهیمی»، خاله کانی هم است؛ حلیمه گوشی را از دهیار میگیرد و میگوید، مریم ۳۷ ساله توان حرف زدن ندارد. مریم عصبانی است. فارسی حرف زدن در توانش نیست. هنوز تصمیم نگرفته که باید با شوهرش چه کند. از او جدا شود؟ هنوز معلوم نیست. مریم هم غمگین است، هم عصبانی. بعد از دو روز مراسم سوگواری، به خانه برگشته و زانوهایش را توی بغل جمع کرده. خودش را در آغوش گرفته و نمیداند با شوهری که میگوید پشیمان است، چه کند.
مسئولان محلی پیرانشهر حالا میگویند که اطلاعات جدیدی درباره این پرونده ندارند. مثل خدر کاک درویشی، فرماندار پیرانشهر که میگوید، هنوز گزارش دقیقی از جزئیات این پرونده ندارد و نیروی انتظامی باید درباره آن توضیح دهد، اما سرهنگ یونس ارجمند، فرمانده انتظامی پیرانشهر میگوید که در این باره صحبت نمیکند و از دادن اطلاعات بیشتر خودداری میکند.
با این حال آنطور که فرماندار پیرانشهر میگوید اورژانس اجتماعی در سطح استان، فعال است و در ماههای اخیر هم اتفاق مشابهی مانند آنچه برای کانی عبداللهی رخ داده، در این شهر گزارش نشده است.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.