راز شیطانی درگیری ساغر ۲۷ ساله با ۴ جوان در خیابان

دختری 27 ساله که توسط پلیس در یکی از پارک های شهر دستگیر شده بود در مرکز مشاوره آرامش پلیس لب به سخن باز کرد و گفت : ساغر 27 ساله فرزند اول خانواده ای بدون ثبات شخصیت که دوران جاهلیت را برای من تداعی کردند همه کاری با من کردند به غیر از زنده به گور کردن...

والدینم از بچگی نسبت به من کاملاً بی اعتنا و مرا یک شی ء بی ارزش درخانه خود می پنداشتند، چون از نظر آنها من موجودی اضافه هستم که فقط برای آنها خرج می تراشم.

پدری دارم شکاک که با مادرم مدام درگیری داشتند و در راه طلاق هستند خدا نکند پدرم از کارفرمایش پول بگیرد دیگر رنگ خوشی را درخانه هیچکدام نمی بینیم اینقدر اذیت می کند، که ما درخواستی ازش نداشته باشیم.

مادرم فقط به دو پسری که بعد از من به دنیا آمده اهمیت می دهد و مرا هووی خود می پندارد.

از بچگی میانجگری می کردم شده بودم کیسه بوکس وقتی پدرم و مادرم باهم دعوا می کردند عقده هایشان را سرمن خالی می کردند، اینقدر به این مشاجرات ادامه دادند که بالاخره دامن گیر من هم شد مدام بدبینی، دعوا، کتک کاری، آبروریزی درو همسایه و اقوام وحتی دوستان، تبعیض بین من و برادرانم و...

اشک از چشمان ساغر جاری شد وگفت:

مادرم به من گفت که با پسرها رابطه داری وآبروی من را بردی درحالیکه این چنین نبود وقتی از سرکلاس به خانه برگشتم در را به رویم بازنکرد و من به ناچار درخانه دایی و مادر بزرگم مأوا گزیدم.

خواستگار زیاد داشتم ولی به مرحله تحقیقات که می رسید همه درجا می زدند به خاطر اختلافات والدینم منصرف می شدند تا اینکه بختم باز شد وازدواج کردم خیلی تلاش کردم زندگی خوبی داشته باشم ولی باز هم والدینم درزندگیم دخالت کردند ، طوری شدکه با همسرم ناسازگارشدم وتوافقی طلاق گرفتم .

بعد ازطلاق دایی ام مرا به خانه خودش راه نداد چاره ای جز خانه پدری نداشتم به ناچار به امید اینکه شاید درکم کنند به خانه پدرم رفتم ولی این بارآنها مرا دختری فراری خواندند والقاب رکیکی به کار بردند و با تحقیر مرا ازخانه بیرون انداختند.

بعد از فرار چند شب دریکی از مساجد بودم وروزها برای کار به مراکز مختلفی مراجعه می کردم ولی کاری برایم پیدا نشد تا اینکه چند تا پسر فهمیدند جا و مکانی ندارم بهم پیشنهاد رابطه نامشروع را دادند و با مخالفت من روبروشدند آنها درگیر شدم و وقتی مردم جمع شدند پلیس دستگیرم کرد....

نظریه کارشناسی:

تأثیر خانواده برخصوصیات شخصیتی و روانی کودک بسیار وسیع وپایدار است، نزاع خانوادگی، درگیری، و مشاجرات خانوادگی اعضای خانواده و نبود صمیمیت و صداقت باعث ایجاد اثرات نامساعد بر افراد و بخصوص کودک می شود.

چنین افرادی در برخورد با فشارهای روانی ومشکلات بعدی دچار اختلال روانی می شوند زیرا درطول زندگی گذشته مهارتهای لازم برای تطابق وکنترل هیجانات خود پیدا نکرده اند.

برای رشد سالم یک فرد، محبت، عشق و محبت متعادل، راهنمایی مناسب ، تشویق و نظم و انضباط از ضروریات دوران کودکی است.

برای رشد سالم یک فردمحبت عشق ، راهنمایی مناسب و تشویق و نظم و انظباط از ضروریات دوران کودکی است.