//
کدخبر: ۴۶۰۸۰۳ //

دشمن پنهان، خطرناک تر از دشمن آشکار: حکایت شتر و خاربن

داستانی عبرت‌آموز از شتری که در صحرا با چالشی غافلگیرکننده روبرو می‌شود.

دشمن پنهان، خطرناک تر از دشمن آشکار: حکایت شتر و خاربن

شتری در صحرا چرا می کرد و از خار و خاشاک آن صحرا غذا می خورد به خاربنی رسید، چون زلف خوبان درهم و چون روی محبوبان تازه و خرم.

گردن آز دراز کرد تا از آن بهره ای گیرد دید که در میان آن افعیی حلقه کرده و سر را با دم فرا آورده، باز پس گشت و از آرزوی او بگذشت. خاربن پنداشت که احتراز وی از زخم سنان اوست و اجتناب او از تیزی دندان او.

شتر آن را دریافت، گفت: بیم من از میهمان پوشیده است نه از میزبان آشکار، و ترس من از زهر دندان مار است نه از زخم پیکان خار، اگر نه هول میهمان خوردمی میزبان را یک لقمه کردمی.

 

گر از لئیم بترسد کریم، نیست عجب

ز خبث نفس، نه از پشم و استخوان ترسد

 

کسی که پا ننهد در میان خاکستر

مقرر است که از آتش نهان ترسد

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۶۰۸۰۳ //
ارسال نظر