داستان حضرت موسی و آهوهای تشنه
دو واکنش متفاوت در برابر یک مشکل مشترک، سرنوشت متفاوتی را رقم زد.
در زمان موسی(ع) خشکسالی پیش آمد!
آهوان در دشت، خدمت موسی علیه السلام رسیدند که ما از تشنگی تلف میشویم و از خداوند متعال در خواست باران کن .
موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود؛ خداوند فرمود: موعد آن نرسیده.
موسی هم برای آهوان جواب رد آورد؛ تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود .
به دوستان خود گفت : اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست .
آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد ؛ اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد.
شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت : دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم .
تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست ؛ تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد .
موسی علیه السلام معترض پروردگار شد . خداوند به او فرمود :
همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد ، با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود .
پی نوشت: هیچوقت نا امید نشوید، لحظه آخر شاید نتیجه به سود شما عوض شود.